مدتی است که بحث تغییر درسنامه آموزش بهداشت جنسی در مدارس انتاریو جنجالهای زیادی در سطح این استان پدید آورده و والدین زیادی را درگیر کرده است. صرفنظر از دعواهای عادی میان احزاب کانادایی، این از موضوعاتی است که تقریبا همه باورمندان از مذاهب مختلف را به هم نزدیک کرده و میبینی مسلمان و مسیحی و یهودیان معتقدی را که در این عرصه همراه و همرای شدهاند. پیشتر در شماره 33 پرنیان در قالب پرونده ماه به اجمال به این بحث پرداخته بودیم. همچنین شما میتوانید در این مجموعه مطالب مفید و پیوسته به اطلاعات جامعی دست پیدا کنید.
نگارنده از زوایای مختلفی به شکل تصویب و نحوه اجرای این سیلابس جدید اعتراض دارم اما نمیتوان کتمان کرد که مخالفان آن در چند مورد دچار سوتفاهم یا اغماض نسبت به واقعیتها هستند:
اول، این درسنامه، نه در فرم قبلی و نه تغییرات جدید هیچگونه توصیهای به انجام رفتارهای جنسی نمیکند؛ در واقع هدف این مجموعه آموزشها، عمیقتر کردن شناخت دانشآموزان نسبت به اینگونه مسائل و توجه به بهداشت فیزیکی و روانی و اجتناب از جنبههای مخاطره آمیز رفتارهای جنسی چه برای خود و چه دیگران بوده است؛ همچنین آشنایی دانشآموزان با مفهوم جنسیت و تفاوتهای جنسها یکی دیگر از اهداف این مجموعه دروس است. اینکه آیا این بحثها بهدرستی طرح شدهاند یا نه نکته دیگری است و به نتایج ارزیابی دقیق کارشناسان امور تربیتی مربوط میشود؛
دوم، درسنامه قبلی مربوط به دورهای بوده که این همه مضامین جنسی از در و دیوار فضاهای مجازی باریدن نگرفته بوده است؛
سوم، خانوادهها نه تنها دیگر تنها مرجع و منبع آشنایی فرزندان با مضامین جنسی و نحوه مراوده جنسی فرزندان نیستند بلکه به احتمال زیاد حتی در میان مراجع اصلی هم جایگاهی ندارند؛
چهارم، بسیاری از نکاتی که از نظر باورمندان به مذاهب تابو شناخته میشوند برای طیف گستردهای از نسل جدید اموری معمولی و یکی از وجوه معمول زندگی جدید است؛
پنجم، بسیاری از مواردی که در مذاهب مختلف تابو بهشمار میروند به تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی بسترهایی که این مذاهب در آنها گسترش یافتهاند بستگی دارند و میتوان تغییرات فراوان تاریخی را در این زمینه نشان داد که در ابتدا بسیاری از موضوعات، مهم و اصولی دانسته میشدند اما الان کسی به آنها فکر هم نمیکند. آنچه شرایط را تغییر داده سرعت بسیار فراوان تحولات و تغییرات است که حتی میان نسلهای با اختلاف زمانی اندک هم شکافهای عظیم پدید میآورد و شاید یکی از بزرگترین تغییرات بشر در حال حاضر، عادت کردن و پذیرش ماهیت خود «تغییر سریع و انقلابی» باشد!
ششم، قطعا شرایط جدید برای والدین دشوار است اما آنها باید به این فکر کنند که آیا عدم آگاهی و آمادگی فرزندان آنها در مواجهه با خطرات فراوان مرتبط به وضعیتهای خطرناکتر نمیانجامد؟ آیا راهحلهای جانشین مناسب و کارایی وجود دارد؟ آیا فرزندان آنها برای آنها همان نقشی را که آنها فکر میکنند دارند واقعا باور دارند؟
هفتم، ورای همه این بحثها، خوب است مدیران استان و مسئولان فرهنگی در عین نگرانی از تبعات کاهش سن بلوغ نوجوانان و خطراتی که عدم آشنایی و آگاهی نسل جدید از نیمه تاریک تکنولوژی آنها را تهدید میکند قدری هم به فکر نوع مراوده نسل جوان و خانوادههایی که بسیاری از آنها مهاجران نسل اول هستند فکر میکردند و تلاش میکردند تا فضایی آمادهتر برای این نوع بحثها در خانوادهها فراهم آورند و نه اینکه با سیاست راهبنداز-جابنداز به شیوه مدیریت خاورمیانهای برای حل مشکلات اقدام کنند.