سوال بالا به اشکال گوناگون و با عبارات مختلفی (مثلا اینکه «آیا اشتغال ما در کانادا تضمین شده است؟») از طریق ایمیل یا کامنتگذاری پرسیده میشود. مضمون همه پرسشها اشاره به این است که دولت برای اشغال مهاجران چه میکند. عدهای قدری پیشتر میآیند و به گونهای سوال میکنند که گویا اصل قضیه قطعی است و فقط بر سر ابعادش ابهام است مثلا همین هفته گذشته کسی پرسیده بود: «به ما گفتهاند که دولت به مهاجران کار میدهد؛ این کار بر اساس تخصص ماست یا تنها برای گذران زندگی؟» شخصا برایم عجیب است که چرا پرداختن به این موضوع اخیرا اینقدر افزایش یافته است. احتمال میدهم که کسانی یا وبسایتهایی در این زمینه در حال بافتن جعلیات هستند و همین موضوع سبب شده که غلظت این پرسش (تا حدی که اصل موضوع به واقعیتی غیرقابل خدشه مبدل شده!) افزایش یابد.
اما پاسخ به دوستان پرسشگر:
کسانیکه خواننده این وبلاگ و مخاطب روزانه وبسایت پارسکانادا باشند بعید است که پاسخ این پرسش را ندانند. اگر قرار بود دولت برای مهاجرت شغل تضمین شده فراهم کند پس چه دلیلی داشت که اینقدر از اهمیت آمادگیهای شغلی و زبانی، آماده کردن رزومه، فراگیری روشهای حرفهای کاریابی و جستجوی کار، آمادگی برای شرکت در مصاحبه شغلی و… بگوییم و بنویسیم؟ همینها به خوبی نشان میدهد که مهاجران نظیر سایر جویندگان کار در کانادا باید روشهای درست کاریابی را فرابگیرند، ابزارهای درست و مناسب از قبیل رزومه و کاورلتر آماده کنند، در نمایشگاههای شغلی job fairs و سایر فرصتهای مواجهه با کارفرمایان کانادایی شرکت کنند، رزومه خود را به روشهای آنلاین یا حضوری به کارفرمایان برسانند، پروفایل خود روی Linked-in را سر و سامان بدهند و… تا بتوانند کار پیدا کنند و البته دردسر کاریابی برای آنها به مراتب بیشتر است چون تجربه کار کانادایی ندارند و به همین دلیل اقبال کارفرمایان به آنها کمتر از سایر بیکاران کانادایی است.
همچنین اگر مخاطب مطالب ما بوده باشید میدانید که متوسط نرخ بیکاری در میان تازهواردان (با کمتر از 5 سال حضور در کانادا) تقریبا دو برابر سایرین است (که البته این عدد در رشتههای شغلی مختلف، تفاوت دارد) و در حالی که هماکنون نرخ بیکاری در کانادا بالای 7 درصد است و برای گروه سنین جوانان بیش از دو برابر این است اصولا معنا ندارد که دولت بخواهد بودجهها و برنامههای خود را معطوف به تضمین شغلی برای مهاجران کند. بالاتر از اینها، دولتها در کشورهای غربی متولی ایجاد اشتغال برای هیچکس نیستند و اگرچه خودشان به عنوان نهادی نیازمند به کارمند و کارشناس، یکی از کارفرمایان بزرگ در کشور محسوب میشوند اما ایجاد شغل موضوعی است که به عوامل و شاخصهای مختلف مالی، اقتصادی و اجتماعی مربوط میشود و نهایتا دولت میتواند با تغییر محدود در برخی پارامترهای در اختیار (نرخ بهره، مالیات، ابزارهای تشویقی…) بازار را به سمت افزایش ایجاد شغل تشویق کند و نه چیزی بیش از این.
اما یک استثنا…
اگر کسی بپرسد که «آیا دولت در کانادا برنامههای خاصی برای کمک به مهاجران در فرایند کاریابی یا تشویق کارفرمایان به استخدام مهاجران دارد؟» پاسخ این است که آری؛ هم دولت فدرال و هم دولتهای استانی بسته به نیازها، منابع مالی و جهتگیریهای اقتصادی-اجتماعی در این عرصه فعال هستند اگرچه ممکن است برخی از این برنامهها به چشم مهاجران نیاید. مثلا به همه مهاجران توصیه میشود که به محض ورود به کانادا و انجام چند کار مقدماتی اولیه (دریافت SIN، بازکردن حساب بانکی…) به مراکز دولتی نظیر YMCA یا Welcome Centre بروند و از جزییات برنامههایی که برای آشنایی آنها با بازار کار وجود دارد مطلع شوند. کارگاههای فراگیری نحوه تهیه رزومه و کاورلتر و آمادگی برای مصاحبه از جمله این برنامههاست اما به اینها محدود نمیشود.
تنوع این برنامههای آموزشی و حمایتی بسیار زیاد است. برخی از آنها به میزان آمادگی زبانی شما وابسته هستند و به همین دلیل قبل از تقاضا برای آنها باید حتما در جلسه ارزیابی سطح زبان شرکت کنید و متناسب با سطحی که دارید ببینید میتوانید از یک برنامه ویژه کاریابی استفاده کنید یا نه. برخی از برنامهها هم به رشته شما بستگی دارد. برای برخی رشتهها نظیر رشتههای مهندسی یا بازاریابی یا مالی-حسابداری برنامههای متنوعتری وجود دارد. البته تنوع و گوناگونی هر یک از این برنامهها به شرایط زمانی، میزان بودجه دولتی و نظایر اینها بستگی دارد و بنابراین باید همیشه بررسی کنید که در زمانی که تقاضا میدهید چه برنامههایی متناسب با وضعیت شما فعال هستند. ممکن است دوستی داشته باشید که متخصص همان رشته شما باشد و سال گذشته در برنامه A ثبت نام و برای کاریابی از آن استفاده کرده و خیلی هم راضی بوده است. دلیلی ندارد که حتما این برنامه هماکنون فعال باشد اما به احتمال خیلی زیاد برنامه B وجود خواهد داشت که شما میتوانید از آن استفاده کنید.
در اینجا مجالی برای معرفی همه برنامههای فعلی در یک استان خاص نیست. البته تعدادی از برنامههای انتاریو پیش از این معرفی شدهاند اما احتمال دارد از آن زمان تاکنون تغییراتی در آنها اتفاق افتاده باشد. این دیگر وظیفه شماست که به جستجو بپردازید، برنامههای متناسب را بیابید، برای آن ثبت نام کرده و از آن استفاده کنید. بودجه همه این برنامهها به صورت کامل یا بخشی مهمی از آن توسط دولت فدرال (و یا دولت استانی) تامین میشوند پس به یک معنا دولت دارد برای کاریابی شما هزینه میکند. حتی یک کارگاه ساده رزومهنویسی هم هزینهساز است و جایی این هزینه را فراهم میکند. اما هیچکدام از اینها به معنای تضمین چیزی نیست. شما ممکن است در ده تا از این کارگاهها شرکت کنید و کاری نیابید (عمدتا به دلیل این عادت که فکر میکنید صرف گذراندن این کارگاهها قرار است شما را مستقیما به شغل برساند!) پس از یک زاویه دیگر، هیج اشتغالی برای شما تضمین نشده است.
دولتهای فدرال و استانی به اشکال دیگری هم برای کاریابی مهاجران هزینه میکنند. مثلا یکی از مهمترین آنها تشویق کارفرمایان به استخدام جوانان و مهاجران است با این شرط که بخش اصلی حقوق شما برای مدتی معین (مثلا ده تا 12 هفته) در قالب برنامههای کو-آپ یا آشنایی با بازار کار کانادا توسط دولت بازپرداخت میشود. به این ترتیب، کارفرما (که عمدتا یک شرکت کوچک را دارد و در اندیشه یافتن نیروی موثر ارزان با کمترین هزینه و ریسک است) زحمت جستجو و یافتن شما از طریق سازمانها و برنامههایی که وظیفه آنها آمادهسازی مهاجران برای ورود به بازار کار است را تقبل میکند و زحمت آموزش و ریسک پذیرش شما (که فاقد سابقه روشن در بازار کار کانادا هستید) را میپذیرد و در مقابل پاداشی از دولت (پرداخت بخشی از حقوق شما) را دریافت میکند. به این ترتیب دولت دارد برای مهاجران هزینه میکند اما باز هم اینکه مهاجر بتواند کارفرمای علاقهمندی بیابد، در مصاحبه موفق باشد و کارفرما را راضی کند که برای همان 10-12 هفته هم ریسک استخدام وی را بپذیرد و نهایتا آنچنان موفق عمل کند که آن کارفرما حاضر باشد که برای مدتی طولانیتر وی را استخدام کند به میزان آمادگی و تواناییهای مهاجر بستگی دارد و باز هم هیچچیز تضمین شده نیست.
اضافه بر اینها، اگر شما مدتی را شاغل بوده باشید و بعد بیکار شوید یا اگر زمانی کمتر از 20 ساعت در هفته شاغل باشید، برنامههای حمایتی دولتی جداگانهای برای یافتن شغل یا بهبود وضعیت اشتغال شما وجود دارد که معرفی آنها نیازمند فرصت دیگری است.
حالتهای دیگری هم از حمایتهای دولتی برای افراد دارای ناتوانی جسمی و تحت فشارهای شدید مالی وجود دارد که از حوزه بحث ما خارج است.