کاهش یا افزایش مالیات یکی از بحثهای خیلی داغ در انتخابات فدرال کاناداست که روزهای حساسی را میگذراند. شاید بد نباشد فارغ از جنجالهای رسانهای به این بپردازیم که آیا کاهش مالیات واقعا چیز خوبی است؟ به نفع ماست یا صرفا از آن نوع آرزوهایی است که گفتهاند در موردش باید مراقب بود be careful what you wish for؟
تصور نادرست از مالیات
چرا کیکهای مالیاتی اینقدر جذاب هستند که همهی احزاب مرتبا در حال پختن آنها هستند؟ اگر به جزییات طرحهای کاهش مالیاتی یا کردیت مالیاتی که از سوی احزاب با رویکرد رقیب مثل نقل و نبات اینطرف و آنطرف مطرح میشود نگاهی دقیقتر بیاندازیم میبینیم که خیلی از آنها شامل حال اکثریت زیادی از جامعه نمیشود و اگر هم میشود عدد بسیار اندکی نسبت به کل مصارف سالانه ما دارد اما کماکان کار میکند. چرا؟
خوب، یک جواب ساده این است که ما از اینکه چیزی به ما برگردد خوشحال میشویم ولو اینکه اندک باشد. اما شاید جواب عمیقتری هم در این میان باشد مخصوصا که میبینیم این کیکهای مالیاتی را برای بسیاری از اقشار متوسط و متوسط به پایین جامعه آماده کردهاند اما آنها بدون اینکه به پس پشت بسیاری از این طرحها توجه داشته باشند آنها را حریصانه گاز میزنند.
من مشکل اصلی را در درک نادرست از مالیات، کارکردها و تاثیرات تغیییر در آن میدانم. خطایی که هرچند گسترده است اما در میان مهاجران خصوصا مهاجرانی که از کشورهایی میآیند که مالیات نقش مهمی در اقتصاد آنها نداشته بارزتر نمود پیدا میکند. سیاستمداران هم بر موجهایی که خود در ساختن آنها نقش بزرگی دارند سوار میشوند و این ماها هستیم که همگام با آنها در جشنی که بخاطر به یغما بردن خرمان تشکیل شده، شادمانانه نوای «خر برفت» سر میدهیم!
تصوری که بعضی از ما از مالیات داریم این است که این پول زوری است که از درآمد ما کم میشود تا صرف یک مشت آدم بیکار و بیمصرف شود، یا از شهر ما گرفته میشود تا خرج آدمهای بیفایدهی شهرهای حاشیهای و کوچک شود؛ و یا قدری فراگیرتر، از استان ما کم میشود تا صرف رفاه و بهداشت و تحصیل استانهای دیگری که به اندازه ما تلاش و کوشش نمیکنند شود.
همین الآن در میان پیامهای احزابی که بر طبل کاهش مالیاتها میکوبند بگردید تا ببینید که چقدر این تصویر بالا بهصورت آشکار و یا پنهان ترویج میشود. اما واقعیت مالیات این نیست.
احزاب دست راستی که به فردیت و تاثیرات آن اعتقاد دارند میگویند باید مالیاتها را … کم کرد تا میل به سرمایهگذاری و تولید ثروت و خدمات بیشتر شود. در نتیجه رقابت بیشتر میشود، کار افزایش مییابد و رونق و تولیدی که در جامعه شکل میگیرد به نفع طبقات پایینتر هم هست
پول مالیات کجا میرود؟
تقریبا هر نوع خدماتی که ما چه در سطح دولت فدرال، چه در سطح دولت استانی و چه در سطح دولت شهری دریافت میکنیم از پول انواع مالیات است. تعداد این نوع خدمات آنقدر زیاد است که تا زمانیکه قطع نشوند ما اصلا متوجه آنها نمیشویم. برخی خدمات بسیار ارزانی را در مقیاسهای بزرگ پوشش میدهند و برخی بالعکس هزینهی قابل توجهی را در تعداد محدودتر، اما همه ما کمابیش از این خدمات استفاده میکنیم. بعضی از این خدمات خیلی عمومیترند و بعضی اختصاصیتر ولی این خدمات اختصاصیتر هم صرفا مربوط به طبقات فرودست یا افراد بیکار یا مهاجرین یا پناهندهها یا نظایر اینها نیست. برخی از آنها برای این است که افراد یا شرکتها را به استفاده از تکنولوژی جدید یا روشی نو در زندگی یا فعالیت حرفهایاشان ترغیب کنند.
همه دانشآموزان و دانشجویان حتی آنها که در مراکزی غیر از کامیونیتی کالجها از نوعی، وام یا گرنت یا اسکولارشیپ دولتی استفاده میکنند یا از سرویسی چون RESP بهره میبرند، همهی آنها که از خدمات بهداشتی و درمانی یا کتابخانههای عمومی استفاده میکنند، کسانیکه در حال تحقیق در موضوعات مختلف مربوط به گذشته، حال یا آینده ما هستند، تا کسانیکه از یک توالت عمومی در یک ناحیهی پیادهروی در حاشیه شهر استفاده میکنند، همگی از سطحی از خدمات وابسته به درآمدهایی که به شدت به مالیاتها وابستهاند بهره میبرند.
البته واضح است که بسته به سطح دولت، رقم دریافت مالیات و نوع خدمات وابسته به آن تغییر میکند. دولت فدرال درگیر خدماتی است که به کلان کشور مربوط است نظیر امور دفاعی، امنیتی، بهداشت و رفاه عمومی، تنظیم مقررات و نظارت بر اجرای آن درحالیکه دولتهای سطوح دیگر به خدمات متناسب وظایف خود میپردازند و مالیاتهای متناسب آنرا دریافت میکنند. بله، باور کنیم یا نه، پولی به نام «پول نفت» یا «پول دولت» وجود ندارد. همهاش از جیب ماست و باید به درستی صرف نیازهای ما شود.
چپها معتقدند که تنها تعداد معدودی از ثروتمندان واقعا به دلیل تواناییها و استعدادهای فردی موفق شدهاند و خیل عظیمی از آنها صرفا بر روی شانههای فرصتهایی که جامعه – و عمدتا از طریق بازتولید فرصتهای نابرابر و ناعادلانه – برای آنها خلق کرده به موفقیت رسیدهاند.
اختلاف احزاب بر سر چیست؟
خوب، شما حق دارید بگویید که این حرفها خیلی بدیهی است (واقعا چنین است؟!) پس دعوا بر سر چیست؟ چون اینجا بحث نظری نمیکنیم من تلاش میکنم که خیلی ساده اختلاف مبنایی میان احزاب راست و چپ را توضیح دهم. لطفا توجه داشته باشید که این راست و چپ را داریم در یک کشور سرمایهداری توضیح میدهیم و با چپی که در کشورهای سوسیالیستی حاکم بود تفاوت عمده دارد. یعنی این چپ کماکان به بازار آزاد و رقابت و فردیت معتقد است اما نه با شدت و حدتی که احزاب راست انتظار دارند.
احزاب دست راستی که به فردیت و تاثیرات آن اعتقاد دارند میگویند باید مالیاتها را به صورت عمومی و مالیات شرکتهای بزرگ و ثروتمندان را بهویژه (چون روی کاغذ درصدی که آنها میپردازند بالاتر است) کم کرد تا میل و توانایی آنها به سرمایهگذاری و تولید ثروت و خدمات بیشتر شود. در نتیجه رقابت بیشتر میشود، کار افزایش مییابد و رونق و تولیدی که در جامعه شکل میگیرد به نفع طبقات پایینتر هم هست. علاوه بر مالیات، باید سایر موارد انگیزهکش نظیر مقررات و کنترلها را هم به حداقل رساند.
احزاب دست چپی در عین باور به فردیت و اقتصاد آزاد معتقدند که از تاثیر و نقش جامعه در موفقیت ثروتمندان و صاحبان صنایع و بیزینسهای بزرگ نباید غافل بود. تنها تعداد معدودی از ثروتمندان واقعا به دلیل تواناییها و استعدادهای فردی موفق شدهاند و خیل عظیمی از آنها صرفا بر روی شانههای فرصتهایی که جامعه – و عمدتا از طریق بازتولید فرصتهای نابرابر و ناعادلانه – برای آنها خلق کرده به موفقیت رسیدهاند.
به همین دلیل این احزاب معتقدند که وظیفهی حکومت ایجاد فرصتهای عادلانه برای همه شهروندان از طریق بسط خدمات آموزشی، حمایتی و رفاهی است تا آنها هم بتوانند از حلقههای بستهی فقر و ناتوانی خارج شوند. همچنین این احزاب به حفظ محیط زیست و ساز و کارهای کنترلی اعتقاد جدی دارند چون زیادهخواهی ثروتهای بزرگ را عامل اصلی مخاطرات زیست محیطی یا بهداشتی فعلی میدانند و در عین حال معتقدند در درازمدت، رویکرد نابرابریخواه گروه مقابل، به تشدید اختلاف طبقاتی و ناامنیها و اعتراضات بعدی که برهم زنندهی امنیت مالی هم خواهد بود میانجامد.
همانطور که گفتم بنای این نوشته تحلیل و ارزیابی این دو دیدگاه نیست بلکه صرفا قصد توضیح بنیان اختلافهاست. بدیهی هم هست که چپ و راست هر یک روی یک طیف قرار دارند و اینکه هر حزبی در کجای آن طیف ایستاده باشد میتواند آراء ملایمتر یا رادیکالتری داشته باشد. سوال اساسی این است که این دو نوع نگاه چه تاثیری در زندگی عادی ما میگذارند؟
اگر عضو طبقهی متوسط یا پایینتر باشیم، هر کاهش یا حذفی که در خدمات آموزشی، بهداشتی یا رفاهی پدید آید مستقیما روی کیفیت زندگی ما اثر میگذارد. ممکن است نتوانیم فرزندمان را به دانشگاه بفرستیم یا اگر بفرستیم، از جاهای مهمی از زندگی بزنیم. و …
کجای کاپکیک برای شما مهم است؟
به ساختار یک کاپکیک (کیک یزدی) دقت کردهاید؟ بخش عمدهی آنرا سمت اسنفجی یا نونی تشکیل میدهد و بخش بسیار کوچکی را خامهی روی آن اما ما عادت داریم کیکها را بر اساس خامهی آنها نامگذاری و ارزشگذاری کنیم. در ایام انتخابات هم این خامههای روی کیکهاست که توجهها را جلب میکند اما فردای روز انتخابات ما باید کل کیک را بخوریم پس قسمت اسفنجی اهمیتی به مراتب بیشتر دارد.
احزاب دست راستی از کجا قرار است هزینههای آن کاهش مالیات و «پولی که قرار است به جیبهای ما» سرازیر شود را پرداخت کنند؟ از طریق کاهش یا قطع خدمات. در واقع بخش افراطیتر طیف راست – که الآن نمونههایش را در دولت محافظهکار فعلی انتاریو میبینیم – بدش نمیآید که اگر بشود تمامی خدمات بخشهای آموزشی و بهداشت و درمان دولتی را تعطیل و به بخش خصوصی واگذار کند. معنای این سخن این است که ما باید هزینهی این نوع خدمات را که تاکنون برایمان مخفی بود از جیبمان پرداخت کنیم. پس اینکه سر جمع چقدر از آن پول اهدایی در جیب ما بماند به طبقهی اجتماعی و وضعیت مالی ما برمیگردد.
اگر ما از گروه طبقات متوسط به بالا باشیم، این نوع سیاستها به نفع ماست چون احتمالا همین الآن هم وابستگی کمتری به خدمات دولتی داریم. فرزندانمان به مدارس خصوصی میروند. برای دانشگاه هم هدفگیریمان دانشگاههای برتر خصوصی امریکاست. اگر کتاب یا چیز دیگری بخواهیم زحمت به خودمان نمیدهیم که به کتابخانهی عمومی برویم و آنرا فورا سفارش میدهیم، اگر مریضی سختی بگیریم هم به امریکا میرویم تا منتظر صفی که در کانادا شاید چند هفته طول بکشد نمانیم.
اما اگر عضو طبقهی متوسط یا پایینتر باشیم، هر کاهش یا حذفی که در خدمات آموزشی، بهداشتی یا رفاهی پدید آید مستقیما روی کیفیت زندگی ما اثر میگذارد. ممکن است نتوانیم فرزندمان را به دانشگاه بفرستیم یا اگر بفرستیم، از جاهای مهمی از زندگی بزنیم. نوبت انتظارمان برای جراحی یا یک MRI ساده هم ممکن است از هفتهها به ماهها و حتی سالها افزایش یابد. ممکن است که …
میتوان این لیست را اضافه کرد اما سخن گفتن دربارهی این موارد آسان نیست چون در روزهای تبلیغات انتخاباتی، احزاب خصوصا آنها که خامههای لذیذتری را تبلیغ میکنند سراغ بخش اسفنجی نمیروند. آنها را در اولین لایحهی بودجه در ماه مارچ بعد از انتخابات هویدا میکنند.
میشد دربارهی اختلافات بین راست و چپ بر سر بحث مهاجرین و یا مباحث ایدئولوژیک و تاثیرات آنها گفت و اینکه هر یک با وضعیت زندگی یک خانوادهی مهاجر غیرسفید غیرکاتولیک چه میکنند اما هدف اینجا این بود که فقط ببینیم پولی که قرار است به جیبهای ما بیاید، چقدر در آنها باقی خواهد ماند.
مطالب خواندنی دیگر
چرا برای مهاجران بهتر است زندگی در تورنتو، ونکوور و سایر شهرهای بزرگ را رها کنند؟
چرا احتمالا زندگی در تورنتو و ونکوور و مونترال بهترین گزینه نیست؟ مزایا و معایب زندگی در شهرهای کوچک تا متوسط در کانادا چیست؟
خرید اتوموبیل: لیز یا فایننس یا دست دوم؟
لیز (لیس) یا فایننس (فاینانس) یا دست دوم، کدام برای تهیه خودروی شخصی بهتر است؟ این پرسشی است که تقریباً تمام مهاجران تازهوارد روزی از خود میپرسند. گاهی در همان چند هفته آغازین و گاهی چند سال بعد. اما به هر حال عمدتاً زمانی میرسد که این پرسش برای آنها مطرح شود و بارها هم…
برنامهی حمایتهای مالی دولت کانادا برای افراد بیکار شده به دلیل COVID-19
دولت کانادا برنامه جامعی با عنوان CERB برای حمایت از شاغلانی که به دلیل COVID-19 بیکار شدهاند تدارک دیده که از ششم ایپریل 2020 فعال شده است.
بازنشستگی در کانادا – قسمت اول
بازنشستگی در کانادا چه وضعیتی دارد؟ آیا دولت کانادا برنامههای ویژهای برای یک زندگی آبرومندانه و آرام برای کهنسالان و بازنشستگان اجرا میکند.