ایرانیان کانادا ؛ جامعه‌ای پریشان بدون درکی از منافع مشترک - زندگی حقیقی در کانادا
ایرانیان کانادا

ایرانیان کانادا ؛ جامعه‌ای پریشان بدون درکی از منافع مشترک

جامعه ایرانیان کانادا شاهد بود که در این هفته‌های منتهی به انتخابات فدرال 2019، آقای مجید جوهری که برای انتخاب مجدد به عنوان کاندیدای حزب لیبرال از حوزه‌ی ریچموندهیل نامزد شده مورد آماج حملات شدیدی از سوی بخشی از جامعه و هم‌حزبی‌های خودش قرار گرفته است.

دلیل این حملات و انتقادات چیست؟ چون نتوانسته به وعده‌هایی که وی، دیگر کاندیداهای ایرانی حزب لیبرال و مسئولان این حزب در مورد بازگشایی بخش کنسولی سفارت ایران و تسهیل مناسبات ایرانیان ساکن کانادا با ایران داده بودند عمل کند؟ خیر! چون به اندازه‌ی کافی خلاف آن وعده‌ها و انتظارات بخش وسیعی از ایرانیان کانادایی اقدامی انجام نداده به چنین لعن و نفرینی دچار شده است.

قصد من اینجا پرداختن به جزییات این مخالفت‌ها و معرفی آرا و عقاید مخالفین نیست. شاید زمانی دیگر. اما چند سال پیش به بهانه‌ی دیداری نمایشی نخست‌وزیر وقت، استفن هارپر با که گروهی از کسانی که دولت محافظه‌کار کانادا آن روزها آنها را نماینده جامعه ایرانیان معرفی کرد مطلبی با عنوان «عکس یادگاری با یک جامعه پریشان» منتشر کردم که به نظرم آمد بد نیست بخشی از آنرا اینجا بازنشر دهم تا بگویم بعد از 5-6 سال، این در و این لنگه‌اش کماکان بر همان پاشنه‌ی لنگ می‌گردد.

فقدان درد مشترک؛ فقدان درک مشترک

[…] اگر بنا باشد انگشت اتهام را به این شخص و آن شخص نگیریم، مشکل اصلی را در فقدان تعریف «منافع مشترک» در جامعه ایرانی می‌دانم. جامعه ما پس از 4 دهه حضور در کانادا و درحالی‌که بنا بر آمار چیزی حدود 500 هزار عضو دارد، زبانش یازدهمین زبانی است که در کانادا تکلم می‌شود، با چند عضو پارلمان استانی و حضور پررنگ (به طور نسبی) در رسانه‌ها و غیره و غیره یک ضعف عمده دارد و آن اینکه هنوز هیچ ساز و کار مشخصی برای تعریف منافع مشترک در آن تدوین نشده است؛ شاید چون هیچ درک مشترکی از چنین منافعی ندارد!

و این پیش از این است که بخواهیم بگوییم تشکیلات دارد یا ندارد؛ یا نماینده دارد یا ندارد و چه و چه. ممکن است به فرض مثال یک کامیونیتی، یک کنگره سراسری با نمایندگان مشخص نداشته باشد اما حداقل بداند که 10 یا 5 یا 3 مورد به عنوان منافع مشترک و خط قرمزهای این جامعه وجود دارد که هر کس بخواهد به آنها تجاوز یا تعدی کند با عکس‌العمل جدی و هماهنگ این جامعه مواجه خواهد شد.

افرادی از گروه اول هم‌اکنون سخن‌گویان پرجلوه و نمایش آنان شده‌اند و مرتبا مشکلات و تعلقات خاطر خود را به عنوان خواسته‌های ایرانیان کانادا به خرد رسانه‌ها و دولت‌مردان می‌دهند

شناسایی و تدوین و اطلاع‌رسانی چنین منافعی و تشویق و ترغیب اعضا کامیونیتی به پایبندی جدی به این موارد می‌توانست اوضاع این کامیونیتی را متفاوت کند و چه بسا از دل همین هم‌دلی و هم‌زبانی، زمینه‌های برپاکردن یک تشکیلات فراگیر و نماینده و سخنگو و غیره و غیره هم فراهم شود اما دریغ که نه تنها چنین اتفاقی نیافتاده بلکه ابر و باد و مه و خورشید و فلک که هیچ، تمامی اعضا شریف این کامیونیتی دست به دست هم داده‌اند تا دستی در دستی قرار نگیرد و صدایی، صدایی دیگر را همراهی نکند و هر روز هم بر غلظت ابهامات و قبارگرفتگی‌ها افزوده شود تا حاصل آن پراکندگی بیشتر و پریشانی فزون‌تر باشد.

دردهای متعددی در این زمنیه داریم مثلا پیش‌داوری‌های فراوان و منفی اعضا نسبت به هم یا عدم باور به اینکه چون زمانه گتوسازی فرا رسد داغ را بر پیشانی همه ما خواهند زد و…اما یک درد مهم این است که امروز کسانی به جای کامیونیتی سخن می‌گویند که ممکن است کمترین شناخت یا نسبت را با متوسط اعضا این جامعه داشته باشند. حساب کنید بسیاری از کسانی را که در 3-4 دهه گذشته همه زندگی‌ و تمام اعضا دور و نزدیک خانواده‌اشان ساکن کانادا شده‌اند و فارسی را هم به سختی حرف می‌زنند و برایشان ساکنان امروز ایران تفاوت چندانی با مثلا شهروندان برمه ندارند جز اینکه برخی چیزها در تاریخ و شجره‌نامه و خاطرات پس ذهن مانده‌اشان به ایران مربوط می‌شود چگونه می‌توانند درک کنند که آنکه امروزه فقط خانواده‌ای سه‌نفره در این بلاآباد دارد و هرچه از دوست و فامیل و عزیز می‌شناسد در ایرانند چه می‌کشد؟

این دو گروه چه زمانی می‌توانند از منافع مشترک سخن بگویند زمانی‌که آن گروه اول فقط به علایق و باورها و منافع خود چسبیده‌اند؟ معلوم است که زمانی که صحبت از تحریم یا بی‌عدالتی بانک تی دی یا بسته شدن بخش کنسولی سفارت یا چه و چه می‌شود احساس و نیاز این دو گروه یکسان نیست؛ واقعیت این است که بخش عمده این جامعه 500 هزار نفره را افرادی از گروه دوم تشکیل می‌دهند اما افرادی از گروه اول هم‌اکنون سخن‌گویان پرجلوه و نمایش آنان شده‌اند و مرتبا مشکلات و تعلقات خاطر خود را به عنوان خواسته‌های ایرانیان کانادا به خرد رسانه‌ها و دولت‌مردان می‌دهند و البته رسانه‌ها و دولت مردان هم خوشحالند چون این خواسته‌ها را با پیش‌زمینه‌های ذهنی یا برنامه‌های آتی هماهنگ‌تر می‌بینند. بخش دیگری هم در این جامعه هنوز در حال طرح دعاوی ایدئولوژیک 4 دهه گذشته هستند در حالی‌که جامعه پوست‌انداخته امروز ایران از هر نوع ایدئولوژی کهیر زده است، چه این و چه آن.

نتیجه همه این عدم ارتباط‌ها یا عدم درک مسائل همدیگر می‌شود پریشانی، تشتت، گسترش نویز به جای چند صدایی

هیچ ایراد و اشکالی به اینکه تنوعی از باورها یا خواسته‌‌ها حتی تاریخ‌گذشته‌، در میان جامعه ایرانیان کانادا رواج داشته باشد نیست؛ اصلا دموکراسی و چندصدایی بودن یعنی همین که افراد مختلف بتوانند دیدگاه‌های خود را به میان جمع بیاورند و تلاش کنند که دیگران را با خود هم‌رای سازند و صدای‌شان را از این طریق رساتر سازند و هر کس که عنوانی برای خود به هم زده تعدیدشان نکند که چنین رای و عقیده‌ای خیانت است و چه و چه، اما اولا ساز و کارهای بسیار معیوب موجود در جامعه ایرانیان کانادا سبب شده صداهای برخی خیلی بلندتر باشد و همین، آنها را – حداقل در جمع خودشان و یا منظر خارج از کامیونیتی-  دچار این توهم کند  که خیلی پرطرفدار هستند؛ کمترین ضرر چنین توهمی این است که متوهمان نه تلاشی برای قانع کردن دیگران انجام دهند و نه تلاشی برای درک و فهم و شنیدن صدای آن اکثریت خاموش که مسائل دیگری دارند.

نتیجه همه این عدم ارتباط‌ها یا عدم درک مسائل همدیگر می‌شود پریشانی، تشتت، گسترش نویز به جای چند صدایی، پراکندگی و تضاد و تقابل خواسته‌ها به جای رسیدن به 2-3 خواسته روشن؛ خواسته‌هایی که جامعه کانادایی و دولتمردان این کشور بفهمند اینها خواسته‌های اکثریت جامعه ایرانیان است و تجاوز به آنها با عکس‌العمل‌های سنگینی مواجه خواهد شد؛ مجازات‌هایی که با یکی-دو عکس یادگاری، چند لبخند و افزودن چند وعده دروغ به دروغ‌های قبلی نمی‌توان از آنها فرار کرد.

[اما تا به امروز عمده‌ی عکس‌العمل‌های جمعی ما به پایمال شدن حقوق‌مان در کانادا چه بوده؟ اتهام‌زنی، لجن‌پراکنی، تضعیف فعالیت جمعی] و نهایتا انعکاس تشتت آرا و عقاید و پراکنده‌گویی جامعه ایرانیان در رسانه‌های کانادایی تا جامعه کانادا بهتر از هر زمان دیگری به حقیقتی پی ببرد که ما سالیان درازی‌ست با پوست و گوشت خود لمس می‌کنیم، اینکه ما فاقد صدای واحد، فاقد درد مشترک و فاقد ابزارهای تدافعی جمعی هستیم.

سایر مطالب

ایرانیان کانادا ؛ جامعه‌ای پریشان بدون درکی از منافع مشترک

جامعه ایرانیان کانادا شاهد بود که در این هفته‌های منتهی به انتخابات، آقای مجید جوهری که برای انتخاب مجدد به عنوان کاندیدای حزب لیبرال نامزد شده مورد آماج حملات شدیدی از سوی بخشی از جامعه و هم‌حزبی‌های خودش قرار گرفته است.

داماد ایرانیان کانادا اعلام بازنشستگی سیاسی کرد!

امروز جمعه، 29 می 2015 پیتر مک‌کی، وزیر دادگستری کانادا رسما اعلام کرد که در انتخابات آینده فدرال کاندید نخواهد شد و برای اینکه زمان بیشتری را با «خانواده جوان و در حال رشد» خود باشد دنیای سیاست و مسئولیت را ترک خواهد کرد. مک‌کی خصوصا برای ایرانیان چهره‌ای شناخته شده است چون در سال…

پیمایش به بالا