چند روز پیش خانمم نکتهای گفت که من را به نتیجهگیری کلیتری کشاند. گویا در هنگام رانندگی به دلیلی، خانمم مجبور میشود بوق ماشین را به صدا درآورد و بلافاصله بعدش دختر چهارسالهام با حیرت از مادرش میپرسد که چگونه توانسته چنین کاری انجام دهد! من بعد از شنیدن این حکایت ساده، تلاش کردم تا به خاطر آورم آخرین باری که بوق ماشین را به صدا درآوردم چه زمانی بوده است و نتوانستم! فکر میکنم این بوق بدبخت در طول سال به زحمت 4-5 بار استفاده شود و میشود آن را به عنوان بیاستفادهترین قطعه در خودروهای کانادایی کاندید کرد. اصولا در تورنتو، صدای بوق از آن چیزهای نااشنا در زمان رانندگی است که به محض اینکه از جایی بلند شود توجه همه را به خود جلب میکند. البته میدانیم که در ایران کاملا به عکس است و اگر روزی صدای آن را نشنویم، شب با آرامش به بستر نمیرویم. مهم آشنایی با انوع بوق است و کاربردهایی که بوق زدن دارد (بوق زدن برای اخطار، برای فحاشی، برای سلام و علیک، برای رنگ شادمانی عروسی، برای متلک گفتن و…)
برعکس، وسیلهای که در ماشینهای ایرانی کاملا بلا استفاده به نظر میرسد و در کانادا خیلی کاربرد دارد راهنما یا به قول اینجا، سیگنال است. تغییر حرکت بدون استفاده از راهنما در خیابانهای اینجا نوعی توهین و بیاحترامی به ماشینهای دیگر است. البته در محلهایی که مهاجران تازهوارد خصوصا ایرانیها زندگی میکنند (حالا فرق نمیکند که قیمت ماشینی که سوار آن هستند چه میزان باشد) عدم استفاده از سیگنال زیاد دیده میشود اما خدا را شکر چنین افرادی و چنین مناطقی در اقلیت هستند.
زمانی با یکی از همکاران غیرایرانی که از دست رانندگان سهلانگار و بیملاحظهای که بدون استفاده از راهنما تغییر لین میدهند شاکی بود در این باره مکالمهای داشتم و به او توضیح میدادم که در فرهنگ رانندگی برخی کشورها نظیر ایران، اصولا استفاده از راهنما نشانه تازهکاری و فقدان تسلط و مهارت یا ترس تلقی میشود و به همین دلیل رانندگان باتجربهتر تعمدا از آن استفاده نمیکنند تا به چنان صفاتی متهم نشوند. دوستمان که این حرفها را باور نمی کرد از من پرسید پس چطور در زمان رانندگی، آنها از تصمیمات یکدیگر در مورد تغییر مسیر حرکت مطلع میشوند، به شوخی-جدی گفتم که همه این رانندگان دارای نوعی هوش و ادراک خاص هستند که شبیه یک GPS درونی، رفتار سایرین را کنترل میکند و قبل از وقوع هر نوع حرکتی، آن را شناسایی میکند. دوست عزیز که فکر میکرد دستش انداختهام کمی دلخور شد اما این بهتر از این بود که درباره میزان بالای تصادفات و مرگ و میرهای ناشی از آن در ایران، چیزی میگفتم.