دوستانی که در نشستهای مهرماه حضور داشتند قطعا به خاطر دارند که من و آقای مختاری مرتبا درباره تورنتو و مونترال و در اشل وسیعتر، استان کبک و استان انتاریو با یکدیگر شوخی میکردم. برخی از نکاتی که مطرح میشد شوخی-جدی بود و برخی هم فقط شوخی برای روکم کنی. این شوخیها جدید نیست و ریشه در روابط ساکنان دو استان و دو شهر دارد و شما نظیر همین مسائل را در لابلای مقالات، یادداشتها و اظهارنظرات کاناداییها هم میبینید. بخشی از این مسائل ریشههای تاریخی دارد؛ شبیه کریخوانیهایی که مثلا بین تهران و اصفهان (در اینکه کدام شهر لیاقت پایتخت شدن را دارد!) یا بین مراکز برخی استانها با شهرهای مهم آن استان (سمنان/شاهرود، رشت/انزلی…) در ایران همیشه بوده. ما در واقع در آن نشستها در حال انتقال بخشی از فرهنگ جامعه کانادا به حضار بودیم.
به هر حال کاناداییها هم مثل ما آدمند! و کمابیش روحیاتی شبیه خود ما دارند و یکی از این شباهتها این است که وقتی شهری را برای زندگی انتخاب کرده و چند سال به آن انس گرفتهاند به شهرهای دیگر ترجیح میدهند. همین نکته در مورد من و آقای مختاری هم صادق است. من حدود 8 سال است در تورنتو و اطراف ساکن هستم و آقای مختاری بیش از ده سال در مونترال. قاعدتا من محاسنی در تورنتو دیدهام و ایشان همین احساس را نسبت به مونترال دارند. بخشی از آن شوخیها به همین دلیل است.
در این وبلاگ، من اگر جایی به صورت جدی درباره موضوعی نظری داشته باشم آن را با دلیل بیان میکنم. حال چه مربوط به مونترال باشد و چه تورنتو. اگر جایی فقط طعنهای زدم که از لحن نوشته غیرجدی بودن آن مشخص است لطفا شما آن را جدی نگیرید!
صرفنظر از این، وقتی تازهواردی از من میپرسد که کدام شهر برای ورود و زندگی در سالهای اول برایش بهتر است من همیشه میگویم که اگر دلیل خیلی منطقی و خاصی ندارد، مونترال قطعا بهتر است. همیشه استثناهایی وجود دارد اما این قاعده کلی است.
آیا معنای این حرف این است که من معتقدم مونترال برای خودش شهریست؟ به همان اندازه که علیآباد شهر است (لطفا ساکنان علیاباد اعتراض نکنند که به شهر آنها جسارت شده؛ در مثل مناقشه نیست. من خودم در علیاباد کلی فامیل ندیده دارم.)