این پرسش را دوستی در مورد رشته تخصصی خودش، معماری که در فهرست مشاغل مورد نیاز کانادا قرار دارد پرسیده است. من در اینجا نمیخواهم مشخصا پاسخ این دوستمان را در مورد رشته خودش بدهم چرا که این کار نیازمند دانستن نکات دیگری است، اما میخواهم کلا به این نوع پرسشها که مشابه آن هم زیاد مطرح میشود پاسخ بدهم.
آیا دوست این پرسش کننده به وی اطلاع درستی داده است یا نه؟ هم آری و هم نه. بسته به این است که شما از چه زاویهای موضوع را ببینید. اجازه دهید با چند پرسش و پاسخ جزیی توضیح دهم که منظورم چیست:
ایا الان کاریابی در کانادا دشوار است؟ قطعا به سختی سال 2009 و اوائل 2010 نیست اما به راحتی سال 2008 هم نیست. اقتصاد کانادا از رکود خارج شده اما به دلایل متعدد آنطور که انتظار میرفت موتور تولید شغل در سال 2011 روشن نشد. یا بهتر است بگوییم آن طور که در نیمه اول سال روشن شده بود، ادامه نیافت. البته الان وضعیت اشتغال به شرایط قبل از رکود بسیار نزدیک شده اما تا اوضاع اقتصادی امریکا بهبودی قابل اعتمادی را آغاز نکند نمیتوان از اقتصاد کانادا انتظار معجزه داشت. در مجموع، کاریابی اوضاع نسبتا خوبی دارد و در برخی از رشتهها وضعیت خیلی خوب است و در برخی رشتهها هم هنوز مشکلات زیاد است. البته وضعیت شهرها هم نظیر هم نیست. البته یک دلیل کاهش نیافتن قابل توجه نرخ بیکاری بهرغم تولید تعداد زیادی شغل در سال 2011 این است که افراد زیادی در دوره رکود برای ادامه تحصیل راهی کالجها شدند و این گروه بعد از پایان دورههای عموما کوتاه زیر دو سال، در حال بازگشت به بازار کار و پر کردن جاهای خالی هستند. عده ای هم به سمت وضعیت خوداشتغالی رفته بودند و حالا با بهبود شرایط دوباره به بازار بازگشتهاند.
آیا نکتهای که در پرسش قبلی بیان شد مربوط به مهاجران هم میشود، یعنی کاریابی برای آنها هم آسانتر شده است؟ هم بله و هم خیر. یکسال پیش مهاجران حتی نمیتوانستند مشاغل عادی و با حداقل دستمزد پیدا کنند اما الان یافتن چنین مشاغلی چندان دشوار نیست. به همین نسبت اشتغال در مشاغل مرنبط هم بیشتر شده است. البته وضعیت مهاجران قدیمیتر با تازهواردان یکسان نیست. به خاطر داشته باشید که به طور معمول، نرخ بیکاری در میان مهاجرانی که کمتر از 5 سال از حضور آنها در کانادا میگذرد معمولا 1.5 تا 2 برابر نرخ بیکاری متولدین کانادایی و در میان تازهواردان (کمتر از سه سال از زمان ورود به کانادا) حدود 2.5 برابر متولدین کاناداییست. البته این اعداد جنبه عمومی دارد و در رشتههای مختلف متفاوت است اما نمیتوان انتظار داشت که کارفرمای کانادایی به استخدام تازهواردان، به همان اندازه افراد دارای تجربه کانادایی علاقهمند باشد.
معنای همه اینها را میتوان این فرض کرد که دوست پرسشکننده گرامی درست گفته است اما و اما…
واقعیت چیست و چرا وی نادرست گفته است؟ در همین شرایط فعلی که نرخ بیکاری تازهواردان حدود 13.5 درصد است (و این عدد خیلی بهتر از مثلا سال 2006 است) و برای مهاجران حدود 8 درصد، میتوان گفت که بیش از 86 درصد تازهواردانی که برای کاریابی اقدام کردهاند، به کاری مشغول شدهاند. اینکه این کار چه قدر متناسب با تخصص آنهاست بحث دیگری است اما به هر حال نیمه پر لیوان بسیار پرتر از نیمه خالی آن است. ورود به بازار کار کانادا در آغاز دشوار است و اگر این دوست گرامی به این خیال هستند که زمانی خواهد رسید که آنها تا پایشان را گذاشتند کانادا مستقیم سرکار بروند آرزوی چندان واقعی نیست. باید به کانادا آمد، باید یک متخصص واقعی در رشته مورد نظر بود، باید در حد نیاز به زبان انگلیسی تسلط داشت، باید مسیرهای درست کاریابی را پیگیری کرد و باید صبور بود و مقاوم؛ اگر واقعا در حرفه خود مسلط باشید و مسیرهای درست را پیگیری کنید مطمئن باشید که دیر یا زود وارد مسیر اصلی حرکت میشوید و هرچه بیشتر در این مسیر حرکن کنید، درهای موفقیت بیشتری رو به شما گشوده میشود. هیچ مسیر میانبر یا راحتی وجود ندارد اما آمادگی بیشتر شما میتواند دشواریها را کاهش دهد.
اما در بهترین زمانهای اشتغال در کانادا که نرخ بیکاری تازهواردان به کمتر از ده میرسد باز عدهای هستند که بیکار میمانند و آن ده درصد را میسازند پس به جای نگرانی از این نکات خود را برای ورود به کانادا و ورود به بازار کار این کشور آماده کنید و پذیرای تبعات موقت آن هم باشید. به قول معروف، بدون غواصی یافتن مروارید ممکن نیست.