درحالیکه تا زمان انتخابات پاییز 2019 در ماه اکتبر برای ترکیب مجلس فدرال زمان زیادی باقی نمانده است این سوال مطرح میشود که مهمترین تغییرات سیاسی – اجتماعی – اقتصادی 4 سال آتی در صورت وقوع سناریویهای مختلف چه خواهد بود.
اگر بخواهیم نظرسنجیهای اخیر را مبنای قضاوت قرار دهیم، اگر همین فردا در کانادا انتخابات برگزار میشد به احتمال زیاد یک دولت اقلیت محافظهکار پیروز انتخابات میشد. اما همگی میدانیم که در این 3 ماه وقایع مختلفی ممکن است اتفاق بیافتد و هنوز افکار عمومی به خوبی در بارهی انتخابات شکل نگرفته تا بتوان با قاطعیت گفت که کانادای تا 2023 چه شکل و شمایلی خواهد داشت.
یکی از آفتهای فعالیتهای تبلیغاتی نزدیک انتخابات این است که هر یک از احزاب با تمرکز بر امور جزیی که ممکن است مورد توجه و علاقهی بخشی از جامعه باشد، مخصوصا آن موارد که برای جذب آرا رایدهندگان ناحیه خاکستری بزرگنمایی میشوند، امکان مشاهدهی تصویر بزرگتر و جامعتر را از مخاطب سلب میکنند. به همین دلیل لازم است که اول سیاستهای مختلف یک حزب را در قالب پلتفورم سیاسی – انتخاباتی آن ارزیابی کرد تا میزان انسجام و واقعنمایی آن اشکار شود و دوم، در مقایسه با سایر احزاب به قضاوت نشست تا مشخص شود که هر سیاست به نفع چه طبقه و در تقابل با نیازهای کدام طبقه قرار دارد.
به همین دلیل در یکسری مطالب پیوسته، به تغییرات احتمالی در سیاستهای اصلی کانادا – اعم از اقتصادی، مهاجرتی، آموزشی و غیره – در صورت وقوع هر یک از سه سناریوی زیر خواهیم پرداخت:
- تشکیل یک دولت اقلیت، محافظهکار یا لیبرال
- ادامه دولت لیبرال اکثریت و یا در واقع ادامه سیاستهای مهاجرتی اعلام شده توسط دولت حاضر
- تشکیل یک دولت محافظهکار اکثریت
تفصیل هر بحث در روزهای آینده خواهد آمد اما در اینجا صرفا توضیح میدهم که چرا در مورد سناریوی اول که فعلا محتملترین سناریوی ممکن است، اغلب برنامههای اصلی به خصوص مهاجرتی در هالهای از ابهام فرو خواهد رفت و ممکن است از حالت «بدون تغییرات مهم» تا «اعمال تغییرات اساسی» را شاهد باشیم.
وضعیت دولت اقلیت سبب میشود که دورههای طولانی از چانهزنی بین احزاب شکل بگیرد
دولت اقلیت در برابر دولت اکثریت
مهمترین تفاوت یک دولت اکثریت با دولت اقلیت در این است که دولت اکثریت برای تصویب و اعمال قوانین جدید مبتنی بر خواست و میل گروههایی که حامیان اصلی وی محسوب میشوند محدودیتی احساس نمیکند.
بله، همیشه ممکن است که فشار افکار عمومی بر تمایلات یک حزب غلبه کند اما این موارد نادر است و در موضوعات خاص و موردی اتفاق میافتد. به همین دلیل دولتهای اکثریت فرصت مییابند تا سیاستهای رادیکالتر و انقلابیتری را اعمال کنند حتی محافظهکارترین آنها!
اما در یک دولت اقلیت، همه چیز به ترکیب مجلس، توافقات اولیه میان حزب دارای اکثریت نسبی و حداقل یکی از احزاب کوچکتر و موضوعات مورد اختلاف بازمیگردد. چرا که دولت برای تصویب قوانین مهم و اصلی نیازمند تامین نظر احزاب دیگر برای رسیدن به اکثریت پنجاه درصدی است. مثلا در گذشته دیدهایم که در زمان دولت اقلیت راستگرای محافظهکار، گاهی این حزب مجبور میشد با رقیب اصلیاش در میانه یعنی لیبرال بر سر موضوعاتی توافق کند و گاهی با رقیب چپ آن سر طیف یعنی NDP! توافق محافظهکار با حزب دموکرات نوین؟ بله، چرا که نه؟ مگر نشنیدهاید که سیاست پدر و مادر ندارد.
این وضعیت سبب میشود که دورههای طولانی از چانهزنی بین احزاب شکل بگیرد چون همیشه این مهم است که هر کدام حاضرند از کدام خواستهها و سیاستها دست بکشند و کدام خواستهها و سیاستها حکم خط قرمز را برایشان دارد. سیاستها و برنامههایی که عدول از آنها به پایگاه رای آنها در میان هواداران خدشه زیادی وارد میکند و پیروزی آنها در انتخابات آتی را به مخاطره میاندازد.
احزاب با تمرکز بر امور جزیی که ممکن است مورد توجه و علاقهی بخشی از جامعه باشد، امکان مشاهدهی تصویر بزرگتر و جامعتر را از مخاطب سلب میکنند
البته دولتهای اقلیت خیلی هم دستبسته نیستند. یکی از اقداماتی که آنها انجام میدهند افزودن برخی برنامههای اصلی و جنجالیشان به قانون بودجه است. تعدادی از قوانین کشور از جمله قانون بودجه از اهمیت خاصی برخوردار هستند چون اگر این قانون از مجلس رای اعتماد نگیرد معنایش برپایی مجدد انتخابات زودهنگام است که برای همه احزاب حکم قمار را دارد.

با اینحال برخی مواقع این قمار میارزد. مثلا اگر نظرسنجیها نشان دهند که حزب در قدرت که دولت اقلیت شکل داده در صورت انتخابات مجدد به اکثریت میرسد، این حزب در چانهزنیها فشار بیشتری به سایر احزاب میآورد و اگر نتوانست به توافقی تا حد زیادی مطلوب برسد، با ملحق کردن برنامه مورد نظرش به بودجه، رقبا را که در وضعیت خوبی نیستند و میترسند در انتخابات زودهنگام همین میزان قدرت چانهزنی را از دست بدهند مجبور میکند که به آن رای مثبت بدهند.
در مقابل، اگر نظرسنجیها نشان دهند که نتیجه یک انتخابات احتمالی به نفع حزب حاکم نیست، آنها تمایل بیشتری به رایزنی و توافق با سایر احزاب پیدا میکنند و عمدتا احزاب کوچکتری هم که برگزاری یک انتخابات مجدد را به ضرر خود میدانند برای ورود به این بازی آمادگی بیشتری دارند.
معنای تمام این توضیحات این است که در بررسی سناریوهای احتمالی باید این را در نظر داشته باشیم که کدام سیاستها و برنامهها حالت هستهای برای هر یک از احزاب دارند و کدامها صرفا خامهی روی کیک هستند.