در این مطلب به مالکیت کسب و کار انفرادی یا شخصی Sole Proprietorship، یکی از انواع مالکیتهای کسب و کار در کانادا میپردازیم.
انتخاب نوع مالکیت کسب و کار به دلایلی چون محاسبهی مالیات، شکل سازماندهی درونی و روابط بین مالک و مستخدمین، دریافت خدمات بانکی و بیمهای، تبعات و مسئولیتهای حقوقی و شیوهی تبدیل آن کسب و کار به پول (فروش کسب و کار) از اهمیت بالایی برخوردار است. اگرچه امکان تبدیل یک نوع به نوعی دیگر وجود دارد اما به دلیل تبعات آن، بهتر آن است که از ابتدا و یا قبل از آنکه سازمان کسب و کار مربوطه بیش از حد پیچیده شود، در مورد نوع مالکیت آن به جمعبندی نهایی برسید.
در کانادا سه یا بنابر برخی تعاریف، چهار مدل کسب و کار وجود دارد که بهتدریج به معرفی اجمالی و نقاط مثبت و منفی آنها میپردازیم. این چهار مدل عبارتند از:
- انفرادی Sole Proprietorship
- اشتراکی Partnership
- شرکتی Corporation
- تعاونی Cooperative
تعریف کسب و کار انفرادی
این نوع از کسب و کار شایعترین نمونه در امریکای شمالی است و بیش از 20 میلیون کسب و کار انفرادی در امریکا و کانادا فعال هستند.
منظور از کسب و کار انفرادی، مدلی است که هیچگونه تمایز حقوقی بین مالک یک کسب و کار و خود آن کسب و کار وجود ندارد و عملا مالک مسئولیت همه نوع تبعات مالی اعم از مقروضات، ورشکستگی و امثال آنها را برعهده دارد. همچنین موسسات مالی و بیمهها هم این دو هویت یعنی مالک و بیزینس را یکی فرض میکنند.
از مصادیق این نوع کسب و کار میتوان به انواع حرفههای فنی (اگر صاحب حرفه شرکت مستقلی تاسیس نکرده باشد) و هر نوع خویشفرمایی self-employed، رانندههای تاکسی، کسب و کارهای خانگی، کارهای به صورت حقالتحریری و حقالعملی free lancing و نظیر اینها اشاره کرد. در واقع هر زمان که فردی از طریق انجام کار یا ارائه خدمات یا تهیه یک کالا برای یک فرد حقیقی یا حقوقی دیگر خارج از مکانیزم حقوقبگیری، کسب درآمد میکند، این نوع از کسب و کار شکل میگیرد.
لازم نیست که حتی این خدماترسانی زیر نام و برند کسب و کاری خاصی هم انجام شود. البته مالک میتواند به کسب و کارش عنوان بدهد، برایش وبسایت و لوگو طراحی کند، صورتحساب مشخص با آن لوگو چاپ و صادر کند و مواردی از این دست اما تا زمانیکه به صورت قانونی، خودش و کسب و کارش یک هویت را داشته باشند در این دسته قرار میگیرد.
توجه داشته باشید که بسته به شرایط مالی این نوع مالکیت (مثلا افزایش رقم درآمد سالانه از میزان مشخصی در سال) فرد ملزم میشود که برای انجام کارهای مالیاتی، نوعی از ثبت رسمی را انجام دهد که با تهیه HST/GST Number (که در استانهای مختلف ممکن است عنوان آن متفاوت باشد) آغاز میشود اما انجام این نوع فعالیتهای رسمی منجر به تغییر نوع مالکیت کسب و کار نمیشود تا زمانیکه ماهیت حقوقی رابطهی بین مالک و کسب و کارش تغییر نکرده باشد.
مالک این نوع کسب و کار میتواند مخارج مرتبط با فعالیتهای شغلیاش را از درآمد سالانه کسر کند
مهمترین مزایای کسب و کار انفرادی
راهاندازی ساده و ارزان: برای این کسب کار تقریبا به هیچ نوع کار اضافهای نیاز نیست و نهایتا اگر به دریافت HST/GST Number نیاز باشد، به رایگان انجام شود و هزینهای ندارد. سایر فعالیتهای مرتبط از قبیل تهیه سایت، بازاریابی و غیره کاملا به انتخاب فرد بستگی دارد و هیچکدام ضرورت قانونی ندارد. بسیاری از افراد هم کسب و کار خود را بدون این نوع ابزار یا از طریق موارد رایگان در دسترس انجام میدهند.
مالک کامل بر کسب و کار: در این مدل، مالک بر همهی ابعاد کسب و کارش تسلط 100 درصدی دارد و نیازمند هماهنگی و توافق با شریک یا صاحبان سهام شرکت نیست.
انعطاف زیاد زمانی: معمولا صاحبان چنین کسب و کارهایی، بسته و نوع آن کسب و کار از آزادی عمل زیاد دربارهی زمانبندی ساعات کاری و نحوهی ارائه خدمات برخوردارند.
سادگی عملیات حسابداری و مالیاتی: از آنجا که هویت مستقلی بین مالک و کسب و کار وجود ندارد، نیازی به فعالیتهای حسابداری مستقل نیست. البته فرد مالک باید فرمهای مالیاتی بیشتری را نسبت به یک حقوقبگیر ساده پر کند اما در مجموع، عملیات حسابداری این نوع کسب و کار از پیچیدگیهای زیادی برخوردار نیست و در بسیاری از موارد توسط خود صاحب بیزینس هم انجامپذیر است.
مزایای مالیاتی: همانند سایر انواع کسب و کارها، مالک این نوع کسب و کار میتواند مخارج مرتبط با فعالیتهای شغلیاش را از درآمد سالانه کسر کند و صرفا برای مبلغ باقیمانده، مالیات بپردازد. در عمل چون رقم درآمدی کسب و کارهای کوچک انفرادی زیاد نیست و طیف متنوعی از مخارج عادی روزمره هم – اعم از مخارج خودرو، موبایل، اینترنت، رستوران و نظایر اینها – از طبیعتی برخوردار است که به صورت کامل یا بخشی مرتب با کسب و کار فرض میشود، مالکان این نوع کسب و کارها عمدتا مالیات زیادی پرداخت نمیکنند.
مهمترین معایب کسب و کار انفرادی
حجم کاری زیاد: به دلیل ماهیت انفرادی آن، این مدل از کسب و کار میتواند فشار کاری زیادی روی مالک وارد کند. فشاری که عمدتا قابل انتقال به دیگران نیست و گاهی به کیفیت کالا یا سرویس یا سلامت فرد آسیب وارد میکند.
ضعف سیستمهای حمایتی: مالکان این نوع کسب و کار کمتر قادرند که مزایایی از قبیل مرخصی، خدمات درمانی و تفریحی و نظایر اینها را که انواع دیگری از کسب و کار برای شاغلاناشان فراهم میکنند در اختیار داشته باشند. اگر حادثهای هم برای صاحب بیزینس اتفاق بیافتد، کل درآمدزایی کسب و کار را به مخاطره میاندازد مگر اینکه پیشتر از روشهایی نظیر بیمهی ازکارافتادگی به کاهش تبعات آن اندیشه شده باشد.
برخی کسب و کارهای بزرگ و عمدهی سازمانهای دولتی بهویژه در قراردادهای کلان حاضر به قبول خدمات از کسب و کارهای انفرادی نیستند
مسئولیتهای حقوقی: از آنجا که کسب و کار هویت مستقل حقوقی از مالک آن ندارد، هر نوع ضرر و زیان کسب و کار مستقیما به صاحب آن بازمیگردد و وی باید همهی آنها را جبران کند. معمولا تهیه بیمه هم برای این نوع کسب و کارها پرهزینهتر است.
محدودیت انعطافپذیریهای مالیاتی: اگرچه این مدل کسب و کار از مزایای مالیاتی برخوردار است اما در مجموع فاقد آزادی عمل و گسترهی امکانات و انعطافات انواع دیگر نظیر کسب و کار شرکتی است.
دشواری دریافت وام و حمایتهای مالی: مالکان انفرادی معمولا خیلی دشوارتر میتوانند از موسسات سرمایهگذاری، بانکها و موسسات مالی – اعتباری منابع پولی و وام دریافت کنند.
دشواریهای عقد قرارداد: برخی کسب و کارهای بزرگ و عمدهی سازمانهای دولتی بهویژه در قراردادهای کلان حاضر به قبول خدمات از کسب و کارهای انفرادی نیستند. برخی از آنها هم برای عقد قرارداد رتبهبندیها و گواهینامههایی را طلب میکنند که اساسا به کسب و کارهای انفرادی داده نمیشود.
فروش: به دلیل ماهیت درهمتنیدهی فرد و کسب و کارش، فروش آن به اشخاص دیگر بسیار دشوار و گاهی غیرممکن است. به همین دلیل در زمان طراحی کسب و کار باید به چگونگی آمادهسازی آن برای فروش و واگذاری فکر شده باشد.
بهرغم همهی این نکات مثبت و منفی، این مدل از کسب و کار برای بسیاری از افراد خصوصا آنها که میخواهند کسب و کار پارهوقت داشته باشند بسیار جذاب و کاربردی است. صاحبان بسیاری از بیزینسهای بزرگ هم از همین نوع کسب و کار برای ورود به دنیای بیزینس و کارآفرینی آغاز کردهاند.