مزایا و معایب زندگی در شهرهای کوچک تا متوسط در کانادا چیست؟
زندگی در تورنتو بهترین گزینه است؟ سالها پیش در مقالهای به تفصیل به مقایسه زندگی در شهرهای کوچک و بزرگ کانادا پرداختم. به دلیل تغییرات چشمگیر اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و جمعیتی در این مدت، در یک بازنگری جدید میخواهم به این موضوع و اهمیت آن برای مهاجران، بهویژه تازهواردان بازگردم.
چرا پرداختن و اندیشیدن به موضوع ترک تورنتو و ونکوور و نظایر آنها الآن مهمتر شده است؟
نه معضلات و مشکلات زندگی در شهرهای کوچک و متوسط شبیه یک دهه قبل است و نه فواید زندگی در شهرهای بزرگی چون تورنتو. اما از زاویهای دیگر و در مقایسه با کلانشهرهای امریکا، فاصلهی کیفیت و کمیت زندگی در شهرهای کانادا در گذشتهای نه چندان دور این میزان زیاد نبود. یک شوخی یا طعنه در میان ساکنان شهرهای بزرگتر امریکا که به کانادا سفر میکردند رایج بود که کانادا را روستای بزرگی در جوار امریکا میخواندند.
صرفنظر از وجه خود-مرکز-عالم-پنداری بسیاری از ساکنان امریکا – حتی مهاجران – حقیقتی در این نکته نهفته بود. اینکه تا دو دهه پیش، حتی بزرگترین و پرجمعیتترین شهر کانادا یعنی تورنتو هم شکل و شمایلی به شدت طبیعتگرا داشت.
شما حتی وقتی در میان دو شهر منطقهی GTA (ناحیه تورنتوی بزرگتر Greater Toronto Area که متشکل از شهر تورنتو و تعدادی شهر، شهرک و نواحی شهری پیرامونی جمعا به تعداد 25 مورد است.) رانندگی میکردید در فواصل مختلفی، فضاهای سبز گسترده، مزارع و مراتعی که اسب و گاو در آن در حال چرا بودند میدیدید. این موارد هنوز در مناطق شمالیتر یا سرحدات GTA قابل مشاهده است اما به طور محسوسی، تورنتو به یک متروپولیتن ویرانشهر (dystopic) آثار ادبی و سینمایی نزدیکتر شده است؛ پر از شلوغی و ترافیک و گرانی و هزار دردسر دیگر.
البته این اغراق است که بخواهیم وضعیت این شهر و شهرهای مشابه آن در کانادا (مشخصا ونکوور و مونترال) را با شرایط پایتختها و شهرهای فاجعهبار امروز جهان یکی بدانیم – که بالعکس بر اساس رنکینگهای جهانی، هنوز این شهرهای کانادا از بهترینها برای زندگی در جهان هستند.) اما به هر حال، برای کسانیکه عمری را در این شهرها گذراندهاند، تفاوتهای کیفی خصوصا هر چه به هستههای مرکزیتر شهرها – و بهویژه downtown – نزدیک میشویم، وضوح و ظهور بیشتری دارد.
وقتی از شهرهای بزرگ نام میبریم عمدتا منظورمان سه متروپولیتن اصلی است یعنی تورنتو، مونترال، ونکوور و نواحی اطراف آنها.
شهرهای دیگری نظیر اتاوا و کلگری هم هستند که در یک دهه اخیر به شدت بزرگ شدهاند اما هنوز فاصلهی زیادی مانده است تا معضلات آنها شبیه سه شهر اول شود. بهویژه که مشکلات آن متروپولیتنها حالت ترکیبی و همافزایی بهخود گرفته درحالیکه در شهرهای متوسط و روبه رشد دیگر، ممکن است شاهد یک تا چند معضل باشیم اما نه به پیچیدگی و ترکیب آنها در متروپولیتنها.
اما چه عواملی سبب میشود که مهاجران ایرانی را تشویق کنیم به عدم انتخاب این شهرها بیشتر و جدیتر بیاندیشند؟
اول، افزایش سرسامآور هزینههای زندگی بخصوص اسکان
زندگی در سه متروپولیتن اصلی بهطور فزایندهای گرانتر از سالهای گذشته و از دیگر شهرها شده است. این فقط مختص به شرایط سالهای 2022 و 2023 که نرخ تورم در سراسر کانادا افزایش یافته نیست. قریب به یک دهه است که کارشناسان اقتصادی درباره کاهش شدید قدرت خرید affordability ساکنان دو شهر ونکوور و تورنتو هشدار دادهاند. مونترال هم با فاصله در پشت سر آن دو در حال رکوردشکنی است!
وضعیت به گونهای شده که برای بسیاری از ساکنان این شهرها، مدتهاست که مرز 30 درصدی هزینههای اسکان شکسته و برای برخی از 50 درصد هم گذر کرده است. افزایش هزینههای مسکن به افزایش سرسامآور اجارهبها منجر شده و همه اینها کیفیت زندگی را در این شهرها برای طیف بزرگی کاهش داده است. وضعیت برای جوانان، فارغالتحصیلان و مهاجران که از ثبات مالی و شغلی زیادی برخوردار نیستند به مراتب بدتر است.
دوم، اکثریت یافتن مهاجران و انواع تبعات منفی آن برای خود مهاجران
سالهاست که در سه شهر اصلی کانادا، اقلیتهای مشاهدهپذیر visible minorities اکثریت یافتهاند. البته بسیاری از اینها لزوما مهاجر نسل اول نیستند. برخی اصلا مهاجر نیستند! اما به تناسب افزایش جمعیت این اقلیتها، مهاجران نسل اول هم فزونی زیادی یافتهاند. مهاجران با خود ارزشها، مهارتها و تواناییهای جدید به جامعه کانادا میآورند. قطعا بخشی از تواناییهای امروز جامعه کانادایی محصول تلاش و دستاوردهای مهاجران است.
اما در کنار آن احتمال دارد که مهاجران، پارههایی از ضدارزشها و خردهفرهنگهایی که در تضاد با ارزشهای برجسته جامعه کانادایی قرار دارند را هم به کانادا وارد کنند. وقتی تعداد مهاجران دارای این نوع مسائل زیاد میشود، زمینه شدت یافتن آنها در جامعه بزرگتر هم بیشتر میشود. پدیدهای که بهطور عمده در شهرهای بزرگتر شاهدیم.
سوم، گسترش یافتن کامیونیتیهای ایرانی و تضعیف جاگیر شدن settlement در جامعه بزرگتر
در ادامه مشکل قبلی و به دلیل مورد ویژه مورد علاقه ما، کامیونیتی ایرانی، این معضل ابعاد گستردهتری یافته است. امروزه در آن سه شهر اصلی، مناطقی وجود دارند که کامیونیتی ایرانیان در آنها بهطور چشمگیری پرجمعیت است. این کامیونیتی بزرگ که به همراه خودش فرصتهای کمنظیری برای کسب و کار، آموزش، تفریح و نظایر آنها برای ایرانیان مهاجر آورده در کنارش فرصت جاگیر شدن مناسب را از بسیاری از تازهواردان سلب کرده است.
از مورد زبان انگلیسی (یا فرانسه در مورنترال) آغاز کنیم. امروزه افراد بسیاری با حداقل دانش و مهارتهای زبانی و حتی بدون آن میتوانند در شهری چون ریچموندهیل زندگی کنند. حتی برای کسانیکه به این زبان تسلط دارند اما ساکن این شهر هستند، عجیب نیست اگر بسیاری از مراودات روزانه خود را بدون نیاز به زبان انگلیسی انجام دهند. این وضعیت که شاید از دید بسیاری ایدهآل به نظر برسد معنایی جز عدم ادغام درست و مناسب در جامعه بزرگتر ندارد.
به همین دلیل است که میبینیم هر روز بر تعداد کسانیکه بهرغم چند سال زندگی در کانادا، با بسیاری از امور اساسی و ارزشهای بنیانی این کشور بیگانهاند و یا حتی در صورت آگاهی، نیازی به تبعیت از آن نمیبینند بیشتر میشود.
یادمان باشد که ایران چندین دهه است که از جریان عادی روال زندگی و استانداردهای متداول در کشورهایی با تولید ناخالص ملی مشابه یا بیشتر بدور نگه داشته شده است و عادتهایی چون بیتوجهی به حاکمیت قانون، سبقت در پیشرفت به هر وسیله ممکن، بیتوجهی به رعایت حقوق دیگران، عدم اعتماد به دیگران و اهمیت حفظ اعتماد دیگران به خود، عدم حساسیت به تضاد منافع، لوکسگرایی و خیلی موارد دیگر به بخشی از نظام زندگی و بروکراتیک آن کشور تبدیل شده است. حتی بسیاری از افراد بدون آنکه واقعا متوجه این نواقص باشند ممکن است به آن مبتلا باشند.
زندگی در کامیونیتی بزرگ ایرانیان سبب میشود که ما نه تنها فرصت درمان و چارهجویی برای برخی عادات ناپسند خود را به دست نیاوریم بلکه تصویری نامناسب از خود به دیگران منتقل کنیم. کافیست اعضا کامیونیتی ما به پارهای از نقدها و انتقادهایی که به رفتار و منش اعضا برخی کامیونیتیهای پیرامونی دارند توجه کنند و بعد آیینهای در مقابل کامیونیتی خود بگیریم تا بهتر به این موارد برسیم.
در کامیونیتی با این وضعیت زندگی میکنیم، بیان توضیح و نصیحت کمکی نمیکند بلکه مهمترین روش درمان این است که تا زمانیکه اصلاح برخی عادتها در ما تثبیت نشده، برای خودمان فرصت زندگی در خارج از این شرایط را فراهم کنیم.
البته زندگی در شهرهای بزرگ، زندگی در کامیونیتی ایرانی را الزام نمیآورد. میشود در نقاطی در شهر متروپولیتن ساکن شد که این مشکلات را نداشته باشد و یا کمتر داشته باشد. اما تجربه نشان داده که برای بسیاری از مهاجران ایرانی، بهویژه تازهواردان، به دلایل مختلف، زندگی در شهرهای بزرگ به زندگی در این مناطق منجر میشود.
چهارم، کاهش اختلاف میان شهرهای متوسط و بزرگ در جنبههای مثبت
همانطور که در ابتدا گفته شد، هر چقدر که جنبههای منفی در زندگی در شهرهای بزرگ افزایش یافته، به همان نسبت فاصله میان جنبههای مثبت زندگی در شهرهای متوسط و بزرگ کاهش یافته است. مثلا امروز در بسیاری از شهرهای متوسط استان انتاریو، نظیر اتاوا، لاندن (لندن)، کینگستن و نظایر اینها، سیستم نسبت قابل اتکا حمل و نقل عمومی، مشاغل متنوع، مدارس باکیفیت، مراکز بهداشتی و درمانی معتبر، مراکز تفریحی گسترده و بسیاری دیگر از جاذبههایی که پیشترها معمولا فقط برای شهرهای بزرگ برمیشمردند، قابل دسترس است.
پنجم، فرار از درغلطیدن در تلههایی چون تله مشاغل بخور و نمیر
پیشتر درباره خطر افتادن در تله مشاغل بخور و نمیر توضیح دادهایم. شهرهای بزرگ فرصتهای بیشتری برای مشاغل عمومی و با حداقل دستمزد فراهم میکنند. به همین دلیل ریسک افتادن در آن تله در آنها به مراتب بیشتر است. معمولا افراد وقتی برای زندگی در شهرهای کوچک و متوسط اقدام میکنند به بحث ارتقا شغلی و یافتن مشاغل با پرداخت بیشتر، جدیتر فکر میکنند.
ششم، امکاناتی که اینترنت، تکنولوژی و کووید پدید آوردند!
کووید تغییرات عمیق و وسیعی در بازار کار پدید آورد و راهی را که شاید یک دهه زمان نیاز داشت، در کمتر از دو سال پیمود. حالا برای بسیاری از مشاغل استفاده از فواید دو دنیای زندگی در شهر کوچک، کار در شهر بزرگ فراهم آمده است. به این نکته بازمیگردیم.
مزایای زندگی در شهرهای کوچک تا متوسط کانادا در مقایسه با شهرهای بزرگ
در اینجا برخی از نکات کلیدی مزایای زندگی در این شهرها را بیان میکنیم:
1. اجتماع و احساس تعلق: شهرهای کوچکتر اغلب حس اجتماعی قوی دارند. میتوانید روابط نزدیکتری با اهالی محل ایجاد کنید و بیشتر در فعالیتها و رویدادهای کامیونیتی خود شرکت کنید. همین نکته سبب میشود که احساس تعلق شما به جامعه و محیط زندگی تقویت شود و فرآیند جاگیری سریعتر و عمیقتر انجام شود. البته باید توجه داشت که وقتی ابعاد شهر خیلی کوچک باشد و ساکنان آن بسیار محدود و مرتبط به یک قومیت، باور و مانند این باشند و شما به آن تعلق نداشته باشید، این مزیت ممکن است آسیب ببیند.
2. هزینه کمتر زندگی: بهطور کلی عموماً شهرهای کوچکتر در مقایسه با شهری بزرگتر هزینه زندگی کمتری دارند. هزینههای مسکن، مواد غذایی، حمل و نقل و سرگرمی ممکن است مقرون به صرفهتر باشند و به شما این امکان را میدهند که از استاندارد زندگی بالاتری لذت ببرید یا در پول خود صرفه جویی کنید.
مثلا در شهری که متوسط قیمت مسکن به بالای یک میلیون دلار رسیده و به تبع آن اجاره ماهانه هم افزایش یافته، آرزوی خانهدار شدن – که به درست یا به غلط، یکی از چند آرزوی اصلی مهاجران ایرانی است. – روزبهروز دست نیافتنیتر میشود. امروزه افراد زیادی میبینیم که بعضا تا ماهی 7000 دلار فقط پول قسط وام منزل میدهند. چنین هزینهای مستلزم کار سخت و و مداوم هر دو زوج و قربانی کردن بسیاری از کیفیتهای زندگی است.
در مقابل، اگر ساکن شهری باشید که متوسط قیمت مسکن 40 درصد کمتر است، ولو اینکه دستمزد شما 15 تا 20 درصد هم کمتر باشد، باز شما در طولانیمدت از کیفیت و استانداردهای زندگی بالاتری برخوردار خواهید بود.
البته رابطهی هزینههای زندگی و زندگی در شهرها قدری پیچیدهتر از این است و نیازمند به بحث تفصیلی بیشتری است. یک نکته مهم این است که اگر به دلیل افزایش هزینهها، قربانی کردن کیفیت زندگی از حد معینی بیشتر شود میتواند تبعات درازمدتتری در سلامتی جسمی و روانی همه اعضا خانواده داشته باشد. به عبارت دیگر، رابطهی این دو با هم یک رابطهی خطی نیست.
3. کاهش ترافیک و زمان رفت و آمد: شاید برای کسانیکه از وسط شهرهای شلوغ و پرترافیک ایران به شهرهای بزرگ کانادا مهاجرت میکنند، صحبت از ترافیک در شهرهای کانادایی شوخی باشد. اما به هر حال، شهرهای کوچک تا متوسط معمولاً تراکم ترافیک کمتر و زمان رفت و آمد بسیار کمتری دارند. این دسترسی آسانتر و روانتر میتواند استرس را کاهش دهد، در وقت شما صرفهجویی کند و سبک زندگی آرامتری را برای شما فراهم کند که به سلامت روحی پایدارتری میانجامد.
احساس عمومی این است که شدت ترافیک و طول زمان ساعات شلوغی rush hour در شهرهای بزرگ کانادا مرتبا افزایش داشته است. بزرگتر شدن مداوم و انفجارگونه شهرهای درون متروپولیتنها که همراه با افزایش متوازن امکانات حمل و نقل عمومی، ساخت اتوبانها و عریض کردن جادهها نبوده است، بر کیفیت تردد در شهرهای بزرگ تاثیر منفی شدیدی داشته و به یکی از سرفصلهای اصلی انتقادات در این شهرها تبدیل شده است.
4. امکانات رفاهی در دسترس: بسیاری از شهرهای کانادا علیرغم اندازه کوچکتر، مجموعهای از امکانات رفاهی مانند مراکز خرید، امکانات تفریحی، سینماها و سالنهای نمایش، رستورانها و جاذبههای فرهنگی را ارائه میدهند. ساکنان آنها میتوانند تعادل خوبی بین امکانات شهری و سرعت آرامتر زندگی احساس کنند.
5. زیبایی طبیعی و فعالیتهای خارج از منزل: کانادا به خاطر مناظر طبیعی خیرهکنندهاش شناخته شده است و شهرهای کوچک تا متوسط اغلب دسترسی آسانتری به فعالیتهای خارج از منزل فراهم میکنند. میتوانید از پیادهروی، دوچرخهسواری، اسکی، ماهیگیری و سایر فعالیتهای تفریحی در پارکها، دریاچهها و کوههای اطراف لذت ببرید.
6. امکان در اختیار داشتن بهترینهای دو دنیا: تکنولوژی ماهواره و اینترنت از چند دهه قبل به تدریج امکان فعالیت و کسب و کار در کمپانیها و شرکتهای بزرگ بدون حضور مداوم در آنها را فراهم کرده است. کووید این وضعیت را به شدت ارتقا داد و برای برخی کسب و کارها به نقطهی بدون بازگشت رساند.
راه افتادن سیستمهای اینترنت ماهوارهای پرسرعت در ایام کویید که مرتبا در حال ارتقا سرعت و کیفیت هستند، برخی از محدودیتهای قبلی زندگی در نقاط دوردسترس را از بین برده است. همین سبب شده که افراد زیادی در حوزه آیتی حتی به فکر زندگی طولانیمدتتر در روستاها و کاتجها بیافتند.
البته این مزیتی نیست که بگوییم همه میتوانند از آن بهره ببرند اما همین الآن هم تعداد مشاغلی که میتوانند از آن بهره ببرند کم نیست و مرتبا در حال افزایش است.
پیشبینی میشود در دهه آینده در اثر رقابت برای جذب استعدادها، حتی شرکتهایی که به حضور نیروهایشان در محل کار نیازمند هستند، مجبور شوند که بر تعداد روزهای امکان اشتغال از خانه (Work From Home or WFH) بیافزایند. بدین ترتیب برای بسیاری صرف خواهد کرد که با زندگی در شهرهای کوچکتر خارج از ناحیه متروپولیتنها، مثلا سه یا چهار روز از هفته در خانه کار کنند و تنها یک یا دو روز به محل کار رفت و آمد داشته باشند.
ترند دیگری که این وضعیت را تقویت میکند، امکان کاهش روزهای کاری از 5 روز به 4 روز است. این تجربه در تعدادی از کمپانیها در امریکای شمالی آغاز شده اما هنوز زود است که بتوان در مورد میزان فراگیر شدن آن نظر داد.
7. تغییرات ای. آی، پرداخت حقوق حداقل ماهانه و جهانی که شهرهای کوچک در آن بهتر عمل میکنند: با حضور گستردهتر هوش مصنوعی بازارهای کاری در دهه آینده شاهد یک شیفت جدی خواهند بود. هنوز زود است که عمق این تغییرات را بتوان گمانهزنی کرد. اما هیچ اختلافی در این نکته نیست که این تغییرات عمیق و در تاریخ بشر بیسابقه خواهد بود.
به هر حال عده زیادی از بازار کار برای همیشه به صورت کامل یا ناقص خارج خواهند شد. به همین دلیل به موازات این اتفاقات، بحثهایی چون درآمد پایه جهانی universal basic income و مشابه آن جدیتر خواهد شد. در چنین جهانی، زندگی کردن در یک وضعیت با هزینههای پایینتر و قابل مدیریت کردن قطعا بهتر از زندگی در لجامگسیختگی شهرهای بزرگ است.
معایبی که عمدتا درباره زندگی در شهرهای کوچک تا متوسط کانادا بیان میکنند
اما زندگی در شهرهای کوچک و متوسط هم هزینهها و محدودیتهای خاص خود را دارد. در اینجا به مواردی که به عنوان مشکلات و معایب به آنها اشاره میشود میپردازیم.
1. فرصتهای شغلی محدود: شهرهای کوچکتر ممکن است بازه محدودتری از فرصتهای شغلی، به ویژه در زمینههای حرفهای یا تخصصی داشته باشند. اگر به دنبال مسیرهای شغلی یا صنایع خاصی هستید، ممکن است یافتن گزینههای شغلی مناسب در محل برای شما چالشبرانگیز باشد. به همین دلیل انجام تحقیق و بررسی اولویت پیدا میکند. ممکن است شهری برای یک مهندس متالورژی و مواد ایدهال باشد اما در شهری در فاصله نه چندان زیاد، هیچ فرصت شغلی مناسبی فراهم نباشد.
2. تنوع فرهنگی محدود: در مقایسه با شهرهای بزرگتر، شهرهای کوچک تا متوسط نظیر لاندن و کینگستون ممکن است دارای جمعیت همگنتر و تنوع فرهنگی محدودی باشند. در نتیجه ممکن است تجربیات و امکانات چندفرهنگی محدودتری در حوزه رویدادها، غذاها، کالاها و مانند اینها فراهم باشد. این محدودیت میتواند هم به کامیونیتی ایرانیان مربوط باشد و هم اقوام دیگر.
شما در شهری مثل تورنتو میتوانید انواع و اقسام کالاها و خوراکیهای اقوام مختلف – از جمله ایرانیان – را در فاصلهی بین چند دقیقه یا کمتر از یک ساعت رانندگی در دسترس داشته باشید. در یک شهر دورتر که کامیونیتی ایرانیان فعال نداشته باشد، چشیدن مزهی یک نان بربری هم میتواند آرزویی دست نیافتنی به نظر برسد!
البته امکاناتی که آموزش DIY (Do It Yourself) از طریق شبکههای مجازی یا گسترش فروش آنلاین پدید آورده میتواند تا حدودی این محدودیت را کاهش دهد.
3. کاهش دسترسی به خدمات: در حالی که در تمامی شهرهای کوچکتر کانادا هم خدمات ضروری مانند مراقبتهای بهداشتی، آموزش و خرید را ارائه میدهند، ممکن است انتخابها به شدت محدودتر باشند و یا خدمات تخصصی خاصی را که در مناطق شهری بزرگتر یافت میشود، نداشته باشند. به همین دلیل امکان دارد برای دسترسی به درمانهای پزشکی خاص، برخی برنامههای آموزشی یا حتی خرید برخی کالاها مجبور باشید به شهرهای بزرگتر سفر کنید.
چند سال پیش و در میانهی ایام کووید یک ماشین ون خانوادگی را برای فروش گذاشته بودم. خریدارش زوج جوانی بودند که حدود دو ساعت از سمت شمال رانندگی کرده بودند تا برای تهیه ماشینی دست دوم به GTA بیایند. وقتی دلیلش را پرسیدم گفتند تعداد ماشینهای دسته دومی که در شهر آنها عرضه میشود آنقدر محدود و اندک است که اگر بخواهند منتظر بمانند، تهیه خودرو ماهها طول خواهد کشید.
4. سرعت آهستهتر زندگی: همانطور که در بخش محاسن گفتیم، سرعت زندگی در شهرهای کوچکتر برای بسیاری یک حسن است. اما همین مورد میتواند برای برخی دیگر خصوصا جوانان یک عیب و نقص تلقی شود.
حتی در میان خود شهرهای بزرگ هم این موضوع حکم میکند. ساکنان مرکز شهر مونترال که در تابستان آنرا تا ساعات طولانی بامداد زنده و پرحنب و جوش دیدهاند، احتمالا تورنتو را شهری که زود به خواب میرود ارزیابی خواهند کرد!
اگر در پی یک شهر پرجنب و جوش و قیل و قال هستید، دوست دارید در بارها و کلابهای شبانه حضور داشته باشید و یا اینکه مراکز زیادی تا ساعات دیروقت و حتی 24 ساعته فعال باشند، زندگی در شهرهای کوچک و متوسط کانادا جذابیت زیادی برای شما نخواهند داشت.
5. احتمال انزوا و جداافتادگی: بسته به موقعیت، شهرهای کوچک میتوانند از نظر جغرافیایی منزویتر باشند و سفر یا دسترسی به مراکز اصلی حمل و نقل را چالش برانگیزتر کنند. حتی بسیاری از مراکز استانها (غیر از سه استان پرجمعیت انتاریو، کبک و بریتیش کلمبیا) در کانادا دارای پروازهای بینالمللی قابل توجه به صورت مستقیم نیستند و مسافران مجبورند یک پرواز اضافه برای رسیدن به فرودگاهی که چنین پروازی داشته باشد، انجام دهند.
حالا اگر شهر محل زندگی شما فرودگاهی هم نداشته باشد، مشکل بیشتر میشود. این موضوع میتواند انتخابها را محدود و هزینهها را افزایش دهد.
پاسخهای نظری و یا عملی به این معایب
بدیهی است که نمیتوان همه محاسن را یکجا داشت. ما در هر تصمیمی باید به دنبال هزینه – فایده و اصطلاحا بدهبستان trade off راه حلها باشیم. ببینیم در ازای آنچه از دست میدهیم، چه چیزی به دست میآوریم. این بدهبستان بسته به شرایط هر فرد، سن و سال، دانش زبانی، تجربه زیسته، وضعیت شغلی و کسب و کار، سن، وضعیت خانوادگی، مدت زمان حضور در کانادا و خلق و خو و انتظارات افراد از زندگی، تفاوت خواهد داشت.
اما نکته اصلی این است که به تدریج در خلال سالهای گذشته، از محاسن زندگی در شهرهای بزرگ کاسته شده و بر هزینههای آن افزوده شده است. نکتهی این نوشتار این است که به این موارد توجه کنیم و با چشمان بسته و یا به صرف اینکه فلان دوست یا عضو خانواده ساکن این شهرهاست، آنها را به عنوان محل اسکان دائمی خود انتخاب نکنیم.
مواردی که میتوان در انتخاب محل زندگی به آنها توجه داشت اینهاست:
اول، وضعیت شغلی شما چگونه است؟ آیا دارای تخصصی مورد نیاز و توانایی ارائه آن به جامعه کانادایی در شهرهای کوچکتر نظیر اتاوا، لاندن و کینگستون را دارید؟
دوم، آیا حمل و نقل عمومی یک پارامتر مهم برای شماست و یا هر جا که زندگی کنید، ظرف مدت کوتاهی میخواهید اتومبیل شخصی تهیه کنید؟
سوم، آیا فرزندانتان در سنی هستند که موضوع کیفیت مدارس بسیار کلیدی باشد؟ رنکینگ مدارس در شهر متوسط مورد نظر شما چیست؟ آیا اگر در شهری چون تورنتو بمانید، شرایط اقتصادی به شما امکان میدهد در ناحیهای که مدارس باکیفیت دارد – و عمدتا گرانتر هستند. – زندگی کنید؟
چهارم، آیا حضور مداوم در کامیونیتی ایرانی برای شما اهمیت زیادی دارد؟ چرا؟
پنجم، آیا بخش قابل توجه و موثری از درآمدهای زندگی شما کماکان از ایران تامین میشود؟ چند درصد از کل مخارج؟
بسته به اینکه به این موارد چه پاسخهایی بدهید، سناریوهای مختلفی پیش پایتان خواهد بود. اما توصیه من این است که:
اول، اگر در مورد زندگی در شهرهای دیگر تحقیق و بررسی نکردهاید، تا آنجا که میشود، لنگرهای سنگین به دست و پای خود نبندید. خرید یا اجاره سنگین یک ساله خانه، از نمونه این زنجیرها برای تصمیمگیریهای مهم در زندگی است.
دوم، به شهرهای متوسط بیش از شهرهای کوچک فکر کنید. خصوصا آنهایی که در برآوردها، در آینده رشد خواهند داشت.
سوم، اگر حضور گهگاهی در کامیونیتی ایرانیان و استفاده از فرآوردههای آنها برایتان اهمیت جدی دارد، به شهرهایی فکر کنید که بتوان در فاصله زمانی کمتر از نیم روز رانندگی به این کامیونیتیها دسترسی داشت.
چهارم، همیشه به این فکر کنید که شما به کانادا نیامدهاید تا دقیقا همانطوری که در ایران زندگی میکردید، منهای محدودیتهای حکومت زندگی کنید! شما این فرصت را برای خودتان پدید آوردهاید که فرمها و مدلهای دیگری از زندگی با ارزشها و عادتهای متفاوت را هم تجربه کنید. این شانس را از خودتان دریغ نکنید.
جمعبندی
هنگام تصمیمگیری در مورد محل زندگی در کانادا، توجه به این عوامل با توجه به ترجیحات شخصی، اهداف شغلی و الزامات سبک زندگی ضروری است. زندگی در شهرهای بزرگی چون تورنتو و ونکوور مرتبا پرهزینهتر، پراسترستر و کمکیفیتتر میشود. بهترین استراتژی این است که قبل از اجرایی کردن تصمیماتی که ترک کردن شهرهای بزرگ را دشوار کند، در مورد زندگی در شهرهای متوسطی چون لاندن و کینگستون تحقیق کنیم.