در ادامه مطلب بررسی مهمترین خطاها و اشتباهاتی که مهاجران تازهوارد مرتکب میشوند به سه مورد دیگر میپردازم. در قسمت اول به عدم آمادگی، اختلاف میان زوجها، انتخاب شهر غلط، تصمیمات عجولانه و فقدان برنامهریزی پرداختیم.
خطای ششم: سرزنش دیگران به دلیل خطاهای خود
ما از جامعه و فرهنگی میآییم که عادت قدیمی و تاریخی در ملامتکردن دیگران به دلیل تصمیمات خود دارد؛ حالا ممکن است مقصر از نظر ما چرخ گردون باشد یا رژیم سیاسی حاکم یا پدر مستبد یا همسر خودخواه یا رفیق نامرد و یا …و همه منهای قطعا یک نفر: خود ما. این رویه در کانادا هم ادامه مییابد و رژیم نژادپرست، سرمایهداری زالوصفت، کارفرمای خونآشام، کامیونیتی ضعیفکش، دوستان بیمعرفت …میشوند مقصران اصلی. شکی نیست که همه این صفات در مورد دیگران کمی تا قسمتی میتوانند درست باشند و شما میتوانید نشانهها و مدارکی دال بر صحت ادعای خود نشان دهید اما سوال اینجاست که جایگاه خود فرد در این میان کجاست؟ چطور میشود که در همین جامعه و با همین شرایط به قولی ناعادلانه و بد و نیازمند سرزنش، عدهای بسیار موفق میشوند؟ جستجو برای یافتن پاسخ به این سوال نیازمند قدری باور به خودانتقادی و آمادگی برای قبول مسئولیتهای شکست و آموختن از آنهاست. کسی که به ضعفها و تقصیرات خود باور ندارد مهمترین فرصت که همان جبران ضعفها و آموزش از آن قصور و تقصیرها است را از دست خواهد داد و محکوم به تکرار اشتباهات و شکستهای بیشتر و چه بسا شدیدتر خواهد شد. شکستهایی که به مرور امکان جبران آنها هم از دست میرود.
خطای هفتم: تاکید بر ادامه تحصیل قبل از اثبات ضرورتش
«من میخواهم برای ادامه تحصیل به کانادا بیایم»، «در فلان تاریخ لندد میشوم و میخواهم هرچه سریعتر وارد رشته دکترای…شوم»، «من در انتظار دریافت ویزای مهاجرت هستم، میشود همزمان برای ادامه تحصیل هم اقدام کنم و زودتر بیایم؟»…اینها فقط تعداد معدودی از ایمیلهایی است که پرسشگران یک فرض را بدیهی گرفتهاند: باید حتما در کانادا ادامه تحصیل بدهند. همانطور که بارها گفتهایم و به اشکال گوناگون در مقالات و گفتگوهای مختلف در سایت منعکس شده، مهاجران باید از این عادت بد و دیدگاه نادرست در ایران که تنها مسیر کسب موفقیت را ادامه تحصیل در مدارج بالاتر میبیند، یا تحصیل در مقاطع بالاتر را متناسب با درامد و رتبه اجتماعی برتر میداند یا بدتر از آن، تحصیل را شغل فرض میکند فاصله بگیرند.
به احتمال زیاد شما به عنوان یک تازهوارد مجبور خواهید بود به شکلی ادامه تحصیل دهید حالا یا در یک مقطع بالاتر یا در دوره تکمیلی کالج و یا دورههای بریجینگ یا دوره تکمیلی برای اجازه شرکت در آزمون دریافت مجوز رشته و یا…بعد از آن هم تا آخر دوران شغلی خود که ممکن است بیش از دو دهه دیگر به درازا بکشد، دهها بار دیگر به پشت میزهای درس یا دورههای آن لاین بازگردید تا اطلاعات و مهارتهای خود را بهروز نگه دارید اما در همه این تحصیلات یک هدف اساسی باید سرلوحه کار باشد: موفقیت و پیشرفت در بازار کار. همین هدف است که باید به شما بگوید آیا لازم است در 3-4 سال اول ورود به کانادا تحصیل کنید یا نه و اگر لازم است چقدر و در چه رشتهای. اینکه «از بچگی آرزو داشتهام تا…» یا «دوست دارم که در رشته …»، «یا همیشه آرزویم بوده تا…» و همه مواردی از این دست که به تحصیل به عنوان تفنن یا دلمشغولی رویاگونه نگاه میکنند مخصوص کسانی است که یا ارث فراوانی کسب کردهاند و یا بلیط لاتاری/بختآزمایی بردهاند و نمیدانند وقت و پول خود را چطور مصرف کنند. تازه در صورت کسب ثروتهایی از این نوع هم معلوم نیست ادامه تحصیل در یک مرکز رسمی آموزشی، بهترین انتخاب باشد!
خطای هشتم: همنشینی با منفیبافان یا خیالبافان
مهاجران تازهوارد بیش از هر کس دیگری در معرض مواجهه با شکستخوردگان و غرزنندگان و از دنیا سیرشدهها هستند. تازهواردان معمولا دوستانی دارند که شبیه خود آنها یا شاید کمی زودتر، به کانادا آمدهاند و به دلیل درگیربودن با مشکلات دوران تازهواردی، نگاهی تیره به همه چیز دارند؛ تازهواردان معمولا در مناطقی زندگی میکنند که افرادی نظیر خودشان در آنها زیاد هستند و مشاهده رفتارهای ناهنجار ناشی از گذشتههای تلخ یا امروزهی سخت در این مناطق امری عادی است؛ تازهواردان معمولا به کارهایی باید مشغول شوند که افرادی نظیر خودشان در آنها اکثریت دارند که زیر استانداردهای زندگی و شغلی قبلی خود فعالیت میکنند و عجیب نیست اگر در محیط کار بیش از هر چیز زمزمههای نفرین و ناله از ستمگری چرخ گردون بشنوند… مواجهه با این همه مسائل و نکات منفی ممکن است به مرور سبب افت انرژی و انگیزه در شما و ایجاد یاس و ناامیدی شود.
هرچقدر آمادهتر به کانادا آمده باشید (که بخشی از آن، آمادگی اطلاعاتی است) بهتر میتوانید با این موج منفی مقابله کنید چون مثلا میدانید که وجود چنین فشارهایی در بدو امر طبیعی است، انتظار طولانی برای دریافت مجوز شغلی طبیعی است، نیاز به کسب تجربه کاری در کانادا برای دستیابی به مشاغل بهتر طبیعی است، آغاز کردن از رتبههای پایینتر شغلی با درآمدهای کمتر طبیعی است و…در این صورت اجازه نخواهید داد که منفیبافیهای دیگران شما را ناامید و خسته و دلشکسته کند.
اما هر چقدر هم از اوضاع و شرایط آگاهی و اطلاع دارید باز هم تلاش کنید حداقل تا زمانی که در کانادا مستقر نشدهاید (معمولا 3 تا 5 سال اول) از چنین افرادی دوری کنید. مهم نیست آنها را قبلا چقدر میشناختهاید، مهم نیست چقدر در گذشته با شما رفیق بودهاند، مهم نیست اگر کسی از اعضا خانواده شما با عضوی از اعضا خانواده آنها روابط صمیمانه دارد و …همینکه الان این افراد با نقزدنها و تلخی کلامشان به یک مانع بزرگ بر سر اراده، امید و انگیزههای شما تبدیل شدهاند دلیل کافیست برای دور شدن از آنها هر چقدر هم که این دوری دشوار باشد. در آینده که وضعیت تثبیت شدهتری یافتید و سخنان این چنینی بر روی افکار و انگیزههای شما تاثیر منفی باقی نگذاشت فرصت دارید تا دوباره این دوستیها و آشناییها را اگر لازم است تجدید کنید. در آن زمان چه بسا دوست منفینگر شما هم تغییرات زیادی کرده باشد و دوباره همان رفیق محبوب گذشته شده باشد.
البته در نقطه مقابل هم کسانی قرار دارند که خیلی زیاده از حد نسبت به همه چیز مثبت و امیدوار که نه، بلکه خیالباف هستند. کسی که به شما بگوید دریافت مجوز شغلی مثلا در رشته پزشکی در کانادا کار آسانی است و نیاز به بررسی زیادی ندارد یا بهروز کردن آمادگیهای زبانی دشواری خاصی ندارد و با زندگی در محیط کسب میشود و یا برای حل همه مشکلات مهاجرت فقط باید صبر کرد و زمان خرید و کار دیگری ضرورت ندارد و چه و چه، به شما کمک نکرده بلکه با این خیال بافی انگیزه شما را برای تلاش بیشتر از بین برده است. متاسفانه کم نیستند کسانیکه با آسان نشان دادن یا کم اهمیت نشان دادن موارد مهم و دشوار، به صورت نوعی مخدر برای تازهواردان عمل میکنند.
اینکه چطور در یابیم دوستی یکی از این دو نباشد به این بازمیگردد که چقدر در شما میل به ساختن، تلاش کردن و با صبر و برنامهریزی کار کردن را برانگیزاند.
ادامه دارد
مطالب خواندنی دیگر
15 خطای عمده و ویرانگر مهاجران تازهوارد – قسمت اول
مشاهده روزانه یا مطالعه درباره مهاجران تازهوارد سبب شد در یک سری مطلب، خطاهای مرسوم این گروه را که بعضا در نوشتههای دیگران و خودم منعکس شده مرور کنم تا شاید این دوستان با اجتناب از آنها بتوانند مهاجرت موفقتری را تجربه کنند.
15 خطای عمده و ویرانگر مهاجران تازهوارد- قسمت پنجم/پایانی
در اینجا آخرین بخش از مجموعه مباحث با عنوان «15 خطای عمده تازهواردان» که بسیار مورد استقبال و توجه دوستان مخاطب قرار گرفته بود ارائه میشود. خطای چهاردهم: افراط و تفریط در ارتباط با کالاهای فرهنگی فارسی و جامعه ایرانی جامعه ایرانیان نظیر برخی جوامع قومی جوانتر در کانادا دو سر افراط و تفریط دارد…
۱۵ خطای عمده و ویرانگر مهاجران تازهوارد- قسمت چهارم
در ادامه سلسله مطالبی با موضوع مهمترین خطاهایی که تازهواردان مرتکب میشوند، قصدم این بود که در این نوبت مطلب را تمام کنم اما حجم زیاد دو خطای دوازده و سیزده سبب شد که پایان این مطلب به قسمت پنجم بکشد که در فاصله 2-3 روز آینده منتشر میشود. خطای دوازدهم: فقدان انضباط مالی و…
۱۵ خطای عمده و ویرانگر مهاجران تازهوارد- قسمت سوم
با تشکر از کامنتهای پرمحبت دوستان، در ادامه دو قسمت از سلسله مطالب بررسی مهمترین خطاها و اشتباهاتی که مهاجران تازهوارد مرتکب میشوند (قسمت اول و قسمت دوم) به سه مورد دیگر میپردازم. امید که این مطالب بکار دوستان بیاید. همچنان که پیشتر اشاره کردم برخی از این موارد در نوشتههای دیگر هم آمده اما…