آیا ما برای فرزندان‌مان مهاجرت می‌کنیم؟ - زندگی حقیقی در کانادا
فرزندان مهاجرت

آیا ما برای فرزندان‌مان مهاجرت می‌کنیم؟

«زندگی ما که تباه شد اما ما برای آینده فرزندان‌ مهاجرت می‌کنیم.» این سخن را از اولین سال مهاجرت تا به امروز به اشکال مختلف شنیده‌ام. نمونه دیگر آن این است: «دولت کانادا که ما را برای اینها (اشاره به فرزندان) راه داده و نه برای خودمان!»

و باور کنید که این سخن را نه تنها از ایرانیان بلکه از طیف‌های مختلفی از مهاجران سایر کشورها شنیده‌ام. آن‌قدر فراوان و تکرارشده که برای مدت‌ها برایم چون یک حقیقت غیرقابل تردید به نظر می‌رسید.

آیا واقعا چنین است؟ آیا ما قربانیان دست و پا بسته‌ی خوشبختی آتی فرزندان‌مان هستیم؟ آیا با چنین اندیشه‌ای می‌توان مهاجرتی موفق را سامان داد؟

مهم این است که هر یک از ما به جای بهانه‌تراشی چقدر شجاعت پذیرش مسئولیت خطاهای خود را داریم.

موفقیت فرزندان‌مان در شکست ما

شاید باشند کسانی‌که واقعا این‌طور فرض کرده‌اند که به موفقیت رساندن فرزندشان در کشور جدید وظیفه‌ی اصلی و ذاتی آنهاست ولو اگر به تحمل رنج‌های فراوان و تباهی زندگی خودشان تمام شود. به هر حال حفظ فرزندان و تامین آینده‌ی آنها چیزی است که طبیعت در سرشت ما تنیده است. بسیاری از ما خود را قربانی انواع خطرات جانی فرزندان‌مان می‌کنیم پس چرا باید تحمل مرارت‌ها و دشواری‌های زندگی نامطلوب در مهاجرت به امید فردایی بهتر برای فرزندان‌مان چیز عجیبی باشد؟

ارزیابی مهاجرت موفق

آیا اگر مهاجرت کنم موفق خواهم شد؟ آیا شما پس از سال‌ها زندگی در غربت احساس خوشبختی می‌کنید؟ یا برای ما در آنجا کار هست؟ آیا کانادا (یا امریکا، نیوزلند، استرالیا…) کشور خوبی برای زندگی است؟ اینها پرسش‌هایی است که هر کس به خارج از ایران مهاجرت کرده باشد ده‌ها باری با آن بمباران شده…

از آن طرف شاید کسی چنین ادعا کرد که این سخنان در واقع ادعاهای شهیدنمایانه‌ای است که صرفا به‌خاطر سرپوش گذاشتن بر شکست‌ها و ناتوانی‌هایی که خود مهاجر مقصر آن بوده بیان می‌شوند. به عبارت دیگر، برای موفقیت و تضمین آینده‌ی فرزندان لزومی نیست که چنین مسیری طی شود و ده‌ها راه و روش دیگر هم قابل تصور است اما خطاهای استراتژیک خود مهاجر به فرجامی تلخ منجر شده و حالا وی می‌خواهد روغن ریخته را خرج امام‌زاده کند و منتی سر فرزندانش بگذارد و یا اینکه حداقل، ناخودآگاه پرآشوب خودش را با این خودفریبی آرام کند.

حقیقت احتمالا جایی در این میانه است و لزوما برای هر مهاجری هم یکی از این دو فرض، تفسیرگر آن نیست. آنها که فرزند دارند احتمالا در تصمیمات زیادی درباره‌ی مهاجرت یا بازگشتن به وطن، شهر محل زندگی، محله، کار و غیره، اینکه آن تصمیم چه تاثیری در آینده فرزندان‌شان خواهد گذاشت برای‌شان مهم است. در عین اینکه شاید می‌شده راه‌هایی را رفت و تصمیماتی گرفت که لزوما یکی از دو سر مهاجر/فرزند احساس شکست نکند. مهم این است که هر یک از ما به جای اینکه پای عامل یا علت یا بهانه‌ای دیگر را به میان بکشیم چقدر شجاعت پذیرش مسئولیت خطاهای خود را داریم. و یکی از این خطاها همین تصمیم به تباه کردن خود برای فرزندان است؛ اگر این واقعا دلیل اصلی شکست ما بوده باشد.

چنین شخصی فراموش می‌کند که سرکشی و تجربه‌ی شکست، هر دو بخشی از فرآیند رشد شخصیتی فرزندانش است

چرا قدری خودخواهی لازم است؟

خودخواهی یکی از صفات نکوهیده است اما جاهایی قدری از آن لازم است و برای یک مهاجرت موفق، خیلی زیادتر لازم است. مهاجری که ذهن خود را با سخنانی نظیر آنچه این نوشتار با آن آغاز شد پر می‌کند چگونه می‌تواند برای موفقیت مهاجرتش برنامه‌ریزی کند؟ او پیشتر بازنده‌ی این میدان است. برای چنین کسی مهاجرت نکردن بهتر است.

یک آدم با احساس موفقیت در شهر و دیار خود، هر چقدر هم زندگی در این شهر و دیار دشوار باشد، پدر یا مادر بسیار بهتری برای فرزندانش خواهد بود تا کسی که هر روز در جهنم غربت، سیزیف‌وار باید سنگ ثقیل مسئولیت‌های کمرشکن را ناامیدانه تا قله‌ی ناکامی‌ها بالا ببرد.

چنین کسی عمدتا پس از مدت زمانی زودرنج و تلخ‌کام و متوقع می‌شود. حالا با دیدن کوچک‌ترین سرکشی‌ها یا شکست‌های فرزندانش زمین و زمان را به هم می‌دوزد. یا برآنها خرده می‌گیرد که چقدر قدرنشناسند و یا برخود که چه مفلوک نادانی بوده است که خود را وقف چنین نمک‌ناشناسانی کرده است. فراموش می‌کند که سرکشی و تجربه‌ی شکست، هر دو بخشی از فرآیند رشد شخصیتی فرزندانش است و بدون این دو، موفقیتی که او برای آنها آرزو می‌کرد حاصل نمی‌شود.

از این‌رو است که می‌گویم قدری خودخواهی لازمه‌ی یک مهاجرت موفق است. مهاجر باید قبل از هر چیز به خودش و به اینکه چگونه می‌تواند آینده‌ی بهتری در سرزمین جدید داشته باشد فکر کند و برای آن برنامه‌ریزی داشته باشد. آیا باید رابطه‌ی خودش با فرزندان را قربانی این خودخواهی کند؟ پاسخ من این است که اگر لازم آمد حتما اما بخشی از مهاجرت موفق در این است که خود را در وسط این دوراهی‌های خودساخته، حیران رها نکنیم. اگر موفقیت را هدف اصلی خود قرار دهیم، با نیروی آن به‌طور مرتب به راه‌حل‌هایی می‌اندیشیم  – و برخی را می‌آزماییم – که نه فقط خود، بلکه برای فرزندان‌مان هم موفقیت به همراه خواهد آورد.

مطالب بیشتر

پیمایش به بالا