به تکرار، دوستانی درباره ادامه تحصیل در رشته MBA سوال کردهاند. از آنجا که شماره اخیر نشریه Canadian Business ویژهنامهای درباره ادامه تحصیل در این دسته از رشتهها منتشر کرده است دیدم بهترین زمان برای ارائه اطلاعات در این باره شاید همین زمان باشد. بخش عمده اطلاعاتی که در این زمینه منتشر خواهم کرد بر اساس محتوای این گزارش، ویژهنامه نشریه مکلینز درباره مراکز آکادمیک کانادا و بخشی هم از وبسایتهای رسمی مدارس مربوطه خواهد بود و امیدوارم در 2-3 نوشتار به نکاتی چون تنوع مدارس و دورههای مربوطه، انواع رشتههای تحصیلی، مدت زمان لازم برای تکمیل دورهها، شهریه و سایر هزینهها، منابع مالی تامین کننده هزینههای تخصیلی، رتبهبندی مدارس و نکاتی از این دست بپردازم. اما قبل از اینکه در نوشتارهای بعدی به این نکات بپردازم لازم میدانم چند یادآوری را در اینجا مطرح کنم:
اول، تحصیل در انواع رشتههای مدیریت که یکی از مشهورترین آنها MBA است کسی را مدیر نمیکند. قطعا کسانی که با الفبای مدیریت آشنا هستند میدانند که آنچه این رشتهها در بهترین نمونهها به افراد میآموزند، روشهای بهینه برای مدیریت درست نیرو و امکانات، اجتناب از خطاهای مرسوم در مدیریت، آشنایی با استراتژیهای مدیریتی و تحلیل درست یا تنها آشنایی با آن روشهاییست که در دنیا به مدیریت بهتر منجر شده است. حتی برخی از این دورهها بیشتر برای آن تشکیل شدهاند که مدیران موفق فعلی در حوزههای مختلف را با یکدیگر مرتبط سازد. در ادامه و در زمان معرفی محتوای برخی از این دورهها بیشتر با آنها آشنا میشویم اما به طور اجمال باید به خاطر داشت که اگر کسی میپندارد به صرف گذراندن این دورهها، معجزه شده و با دریافت مدرک رشته، قادر به مدیریت یک مجموعه خواهد شد به طور قطع، تصور ابتری از مضمون مدیریت دارد.
دوم، اگر به دلیل اول، افراد برای ادامه تحصیل در این رشتهها باید با دقت و توجه عمل کنند این امر برای مهاجران بهویژه تازهواردان دو صد چندان است. یک مهاجر تازهوارد باید از خود بپرسد که چرا تصمیم به ادامه تحصیل در این رشتهها گرفته است. اگر هدف یافتن کار در حوزههای مدیریتی است به احتمال قریب به یقین مسیر نادرستی انتخاب شده است. به همان دلیلی که در قسمت اول بیان شد، اثبات توانایی مدیریتی برای مهاجران تازهوارد به مراتب دشوارتر است. این افراد علاوه بر انواع موانع و مشکلاتی که هر شخصی ممکن است در موقعیت مدیر با آن مواجه باشد با یک مانع دشوارتر نیز برخورد دارند و آن سطح تواناییهای زبانی است. دقت داشته باشید که چنین سطحی در موقعیتهای مدیریتی بهویژه در سطوح بالاتر مدیریتی به مراتب بالاتر خواهد بود. چنین مدیریتی باید بتواند چالشهای متعددی که مدیران با آن مواجه هستند اعم از مواجهه با نیروهای نافرمان یا خطاکار، حل درگیریها و نزاعهای پنهان و آشکار میان افراد یا گروههای شاغل، حضور پرقدرت در جلسات مختلف درونسازمانی و برونسازمانی، قدرت بالا در مذاکره و چانهزنی به ویژه با نمایندگان اتحادیهها و تشکلهای شاغلین و دهها مورد نظیر اینها را کنترل و مدیریت کند. چنین کاری در یک محیط انگلیسیزبان علاوه بر داشتن مهارتهای مدیریتی و تجربه در کنترل شرایط، به مهارتهای بالای زبانی نایز دارد. واضح است که مهاجر تازهواردی که هنوز از نظر زبانی در وضعیت خوبی قرار ندارد قبل از اینکه وقتش را با تلاش برای ورود به این دورهها به هر شکل ممکن که شده است، هدر بدهد بهتر است بر روی بحث زبان در یک پروسه مستمر و طولانی در مجاور سایر الزامات بازار کار متمرکز شود و در همین فاصله ارزیابی کند که اصولا تمایل به ادامه تحصیل در این دورهها و تلاش برای کسب موقعیتهای مدیریتی تا چه میزان عملی و واقعگرایانه است.
اما حتی اگر مهاجر تازهوارد از نظر مهارتهای زبانی هم در سطح بالایی باشد بازهم توصیه میشود که قبل از تلاش برای ورود به این دورهها تلاش کند تا وارد بازار کار کانادا شود و با جزییات این بازار بیشتر آشنا شود و حتی برای کسب موقعیتهای پایینتر مدیریتی تلاش کند و چنانچه توانست این مسیر را با موفقیت طی کند برای چنین دورههایی تقاضای ادامه تحصیل دهد. در این صورت، علاوه بر اینکه تصمیم عاقلانهتری را با توجه به تجربه کار در بازار کار کانادا گرفته احتمال دارد که بتواند از مزایای کمکهزینههای تحصیلی که شرکتهای معتبر برای ادامه تحصیل در این دورهها در اختیار مدیران میانی خود قرار میدهند بهرهمند شود.
سوم، حتی اگر تازهواردان بخواهند، موانعی بر سر ورود به اکثر این دورهها تعبیه شده که ورود به آنها را به طور طبیعی برای آنها مشکل میکند. مثلا نیاز به نمره بالای GMAT در اکثر مدارس خوب مدیریت که کسب آن علاوه بر آشنایی با این آزمون به مهارتهای بالای زبانی و تحلیلی نیازمند است و خیلی از کاناداییها هم از پس آن برنمیآیند نمونهای از این موانع است. همچنین بسیاری از مدارس خوب MBA داشتن حداقل 2-3 سال تجربه مدیریتی را شرط ورود به دوره میدانند. بعدا در مقایسه مدارس، تاثیر این شرط را خواهیم دید.
چهارم، حتی اگر امکان ورود به یکی از این دورهها برایمان فراهم باشد باید توجه داشته باشیم که اختلاف کیفی این دورهها بسیار زیاد است. فاصله بین یک دوره MBA مثلا در دانشگاه یورک با یک دانشگاه در شهری دور برابر با مثلا فاصله بین مهندسی الکترونیک در دو دانشگاه مختلف کانادا در دو سر طیف کیفی نیست. به همین دلیل، در زمان انتخاب مدرسه MBA نباید تنها به اینکه بشود در جایی ثبت نام کرد بسنده کرد. ممکن است تحصیل در برخی دانشگاهها چیزی فراتر از اتلاف پول و وقت نباشد و عملا در پایان هیچ تاثیری در رزومه کاری فارعالتحصیل نداشته باشد. بعدا خواهیم گفت که این اختلاف در همه موارد مثلا در طول دوره، سطح اساتید، میزان شهریه و دهها مورد دیگر آن قدر زیاد است که شاید با هیچ دوره تحصیلی دیگری قابل مقایسه نباشد. مثلا شهریه این دورهها در کانادا از کمتر از 5 هزار دلار تا حدود 90 هزار دلار در مدارس مختلف، متفاوت است. شاید همین مثال برای بیان تفاوتها کفایت کند.
پنجم، دورههای MBA و نمونههای مشابه یا نزدیک به آن (EMBA، MPA) به صورت عمومی دورههای پرهزینهای هستند و به خیلی از آنها هم وامهای کمبهره دولتی تعلق نمیگیرد یا اینکه این وامها همه هزینههای رشته را پوشش نمیدهد. معنای این سخن این است که اگر شما در شرکتی کار نکنید که هزینههای این دورهها را میپردازد باید رقم قابل توجهی را مستقیما از طریق جیب مبارک پرداخت کنید و یا زیر بار وامهای دانشجویی پرهزینه موسسات مالی و اعتباری بروید. چنین کاری در صورتی عاقلانه است که بدانیم قرار است این مدرک تحصیلی در فاصله زمانی معقولی پس از پایان تحصیلات یک بازگشت منطقی مالی داشته باشد. بازگشتی که علاوه بر هزینههای زندگی به بازپرداخت وام پرهزینه تحصیلی اختصاص خواهد یافت.
در پایان باید یادآوری کرد که همه این نکات به ظاهر منفی به معنای نفی مطلق و کامل ادامه تحصیل در این دورهها نیست. اگر واقعا زمینه مناسب فراهم باشد، فرد مهاجر در محیط کاری خود جاافتاده باشد، از نظر قابلیتها و مهارتهای زبانی و شغلی از وضعیت خوبی برخوردار باشد و با تحلیل و بررسی و بر اساس دادههای واقعی به این نتیجه برسد که ادامه تحصیل در فلان دوره MBA میتواند به جهشهای شغلی منجر شود، چنین کاری نوعی سرمایهگذاری برای آینده محسوب میشود و فرد به طور قطع از نتایج آن در آینده بهرهمند خواهد شد.
به همین دلیل و با توجه به همه آنچه در بالا بیان شد، در نوشتارهای بعدی به معرفی وضعیت این رشته در کانادا و اطلاعات تکمیلی مرتبط خواهم پرداخت.