مهاجرت در میانسالگی از نگاه بازار کار کانادا چه پیامدهایی دارد. کارفرمایان کانادایی در مورد میانسالگان چه میاندیشند و آیا آنها را همچون جوانان استخدام میکنند؟
در قسمت اول این مجموعه به نگاه نهچندان مثبت اداره مهاجرت کانادا به مهاجرت در میانسالگی، دستکم در ارتباط با برنامههایی وابسته با بازار کار کانادا اشاره کردیم. در این قسمت به این میپردازیم که آیا کارفرمایان کانادایی هم نگاه مشابهی دارند یا نه.
رابطهی اشتغال و سن در بازار کار کانادا از نگاه آمار
اگر نگاهی گذرا به آمار بازار کار بیاندازیم خواهیم دید که این بازار اشتیاق زیادی برای همکاری با میانسالگان دارد. بالاتر از این، حتی وضع کهنسالان در این بازار بد نیست و چه بسا مورد حسرت جوانان باشد!
رابطهی سن و اشتغال از پارامترهای مورد علاقه و توجه در گزارشهای آماری است. بر اساس یکی از همین ارزیابیها، در فاصلهی بهار سال 2016 تا بهار 2017، بیش از یک سوم کاناداییهای بالای 55 سال (که شامل کهنسالان هم میشود) هنوز مشغول بکار بودهاند و از میان این طیف سنی، حدود 62 درصد افراد بین 55 تا 64 سال در کانادا شاغل بودهاند. درحالیکه در همان بازه زمانی نرخ بیکاری افراد زیر 25 سال دو برابر متوسط نرخ بیکاری در کانادا (حدود 12 درصد) بوده است.
فراتر از این، اگر به دورهی رکود نگاهی بیاندازیم میبینیم که جوانان زودتر از بقیه کار خود را از دست میدهند و نرخ بیکاری در آنها به شدت افزایش مییابد. البته تواناییهای فنی تنها دلیل این امر نیست و صرفنظر از آنها، وضعیتهای انسانی هم در این میان موثر است چون فرض کارفرمایان این است که افراد کهنسالتر، هزینههای یک خانواده را بر دوش می کشند درحالیکه جوانان عمدتا فقط مسئولیت خود را بر عهده دارند، بهتر میتوانند بحرانهای مالی را تحمل کنند و نهایتا میتوانند با بازگشت به خانهی والدین، از گردنههای سخت معیشتی گذر کنند. همینها سبب میشود میانسالگان از وضعیت تثبیتشدهتری برخوردار باشند.
البته باید توجه داشت که نگاه کارفرما به سن به عوامل متعددی چون نوع کار و ارتباط داشتن سن به آن، اهمیت میزان تجربه در آن، متوسط سن مدیران و استخدامکنندگان و عواملی از این دست بستگی دارد که بحث جداگانهای را میطلبد.
در 3 تا 5 سال اول، صفت «تازهمهاجر بودن» تا حد زیادی بر همهی صفات و مشخصات دیگر اولویت دارد.
چرا کارفرمایان میانسالان را به جوانان ترجیح میدهند؟
اگر بخواهیم تیتروار به برخی دلایل علاقهی کارفرمایان به استخدام میانسالان بپردازیم عبارتند از:
- تجربهی شغلی و واقعی در کاربرد دانش و مواجههی با مسائل
- باز هم تجربه، این بار در زندگی، پختگی در روابط با دیگران و نظایر اینها
- مشکلات خانوادگی کمتر نسبت به افراد در سنین 25 تا 45 سال
- تثبیتشدگی روحی و خلقی و قدرت اعتمادسازی بیشتر
- شبکهی گستردهتر شغلی و اجتماعی که میتواند به نفع کارفرما عمل کند
- (احتمالا) عادات بد کمتر و قدرت بالاتر در رعایت اخلاق فردی و حرفهای
- روحیه محافظهکارانه که از ریسکهای قمارگونه جلوگیری میکند
میتوان این لیست را با چند مورد دیگر ادامه داد اما بهنظر میرسد برای روشن شدن بحث همین میزان کافیست.
ممکن است کسی بپرسد که این نکات در مورد شاغلان میانسال همان کشور صادق است و حساب مهاجران جداست. این سخن هم درست است و هم نیست. بله در 3 تا 5 سال اول، صفت «تازهمهاجر بودن» تا حد زیادی بر همهی صفات و مشخصات دیگر اولویت دارد اما بعد از حدود 5 سال این اختلاف در مردان مهاجر و غیرمهاجر تقریبا از بین میرود و بعد از حدود ده سال در مقایسه میان همهی مهاجران با متولدان کانادایی همسن و سالشان.
البته بدیهی است که مهاجر باید مهارتهای ضروری رشتهی شغلی خود را، چنانچه جابجایی جغرافیایی در آن تغییرات ایجاد کرده باشد – و در راس آن مهارتهای زبانی را – در این فاصله فراگرفته باشد اما در مجموع، بعد از یک دوره زمانی حدود نیم دههای، بهطور مرتب از تمایز مهاجر/غیرمهاجر در بازار کار کاسته میشود و مهاجران میانساله نسبت به جوانان از شانس بهتری برخوردار هستند. بدیهی است که در مورد متوسط رشتههای شغلی سخن میگوییم و در رشتههایی که محتوای وابسته به جغرافیای بیشتری دارند (رسانه، فرهنگ، پزشکی، وکالت و الی آخر) این بازه زمانی میتواند طولانیتر باشد.
همینجا تمایز نگاه بین اداره مهاجرت و کارفرمایان بخش خصوصی از منظر سن مهاجران روشن میشود. دولت چون باید انواع هزینههای یک مهاجر (اعم از حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم مالی، دورههای آموزشی، موسسات کاریابی، حمایتهای از کسب و کار و…) را در سالهای اولیه تقبل کند و در برابر ویزایی که ارائه میدهد مسئولیتهایی برعهده میگیرد، بیشتر به فرآیند مهاجرت به عنوان نوعی سرمایهگذاری برای آینده نگاه میکند و به همین دلیل ترجیح میدهد این سرمایهگذاری بر روی نیروهایی باشد که دوران ماندگاری طولانیتری در بازار کار و تبعات مفید آن برای جامعه – و در راس آن پرداخت مالیات به همان دولت – دارند یعنی جوانان.
برخلاف آن، اغلب کارفرمایان به دنبال نیروهایی هستند که مشکل همین امروز آنها را آنی و به بهترین نحوه و با کمترین هزینه حل کنند پس عمدتا تجربه و تثبیتشدگی برای آنها پارامترهای مهمتری هستند. در صورت اشتباه در استخدام هم به سادگی عذر فرد را خواهند ساخت. تصمیمی که در مورد رابطهی اداره مهاجرت و مهاجران بسیار پرهزینه خواهد بود.
در فاصلهی سالهای 2000 تا 2010 این اتفاق عجیب افتاده بود که برای اولین بار در تاریخ، 6 نسل از انسانها در کنار هم کار میکردند.
آیا همه چیز در بازار کار برای مهاجران میانساله واقعا اینقدر روبهراه است؟
ده سال پیش بهطور قطع و یقین پاسخم به پرسش بالا مثبت بود و صرفا به یکسری ضرورتها و بایدها و نبایدهای فردی (که در آخرین قسمت این نوشتارها بهتفصیل به آن میپردازیم) اشاره میکردم اما الآن در پرتو تغییرات عظیمی که در بازار کار اتفاق افتاده، و مهمتر از اینها در راه است، مثبتاندیشی به آسانی گذشته نیست.
عوامل زیادی در حالی تغییر وضعیت میانسالگان در بازار کار است. مثلا به عبارت سادهی «تجربه مقدم بر نیروی جوانی است» نگاه کنید. اینترنت در یک دههی گذشته تغییرات بسیار عظیمی در بازار کار ایجاد کرده است. صدها عنوان شغلی را به اغماء برده و چند برابر آن عنوان شغلی خلق کرده است اما مسئله اینجاست که بسیاری از میانسالگان امروز، جوانان دو دهه گذشته، همپای این تغییرات تکنیکی و تکنولوژیکی پیش نیامدهاند. الآن کم نیستند افراد زیر سی سالهای در بازار کار که «تجربه»ی آنها در فلان و بهمان حوزهی آیتی از اکثریت قریب به اتفاق میانسالگان آن حوزه بیشتر است! در واقع در این حالتها که روزبهروز بر تعداد آنها افزوده میشود، دیگر تجربه و جوانی در تقابل با هم قرار ندارند.
همین نکتهی بالا منجر به یک تغییر عمدهی دیگر در بازار کار شده است. در خلال 3-4 دههی اخیر مرتبا بیشتر و بیشتر از مدل سنتی ارتقاء شغلی یعنی شروع از اولین پلههای شغلی در یک کمپانی بزرگ و تلاش برای صعود تدریجی و نردبانی فاصله گرفتهایم چون وزن زیادی از بازار را کسب و کار کوچک small businesses، افراد قراردادی و استارت آپها به خود اختصاص دادهاند که در بسیاری از اینها رشتهی امور در دستان جوانان یا افرادی در سنین اولیه میانسالگی قرار دارد و آنها بیش از اینکه دنبال باتجربهها و آدمهای تثبیت شده، محافظهکار و دارای اتیکت باشند به ریسکپذیرانی که خارج از چارچوبهای رسمی/قالبی میاندیشند و عمل میکنند نیازمند هستند.
تا یک دهه پیش، بازار کار در امریکای شمالی و تقریبا سرتاسر جهان صنعتی کماکان در زیر سلطهی مدیریت، ارزشها و جهانبینی بیبیبومرها (متولدان در فاصلهی یک دهه بعد از جنگ جهانی دوم) قرار داشت. در فاصلهی سالهای 2000 تا 2010 این اتفاق عجیب افتاده بود که برای اولین بار در تاریخ، 6 نسل از انسانها در کنار هم کار میکردند. حالا که به تدریج از زیر سایهی اقتدار بیبیبومرها خارج میشویم و نسلهایی که از دل تغییرات عمیق فکری و تکنیکی مداوم و سریع دهههای بعدی برآمدهاند تنوع و گوناگونی فراوانی در بازار کار ایجاد کردهاند فرمولها و آمار گذشته چه بسا ممکن است گولزننده باشند و چشم ما را بر روی تغییرات عظیمی که در دو دههی آینده، بازار کار را به چیزی کاملا متمایز از آنچه در همهی تاریخ بشر بوده مبدل خواهد کرد ببندد.
چکیده و جمعبندی دربارهی بازار کار و مهاجر میانساله
اگرچه کماکان بازار کار کانادا (و سایر کشورهای صنعتی) نگاه بسیار مثبتی به استخدام میانسالگان و استفاده از تجربهی آنها دارد و مهاجران میانساله هم در فاصلهی بین 5 تا 10 سال، همردیف سایر همسن و سالانشان در بازار کار میشوند اما تغییرات مداوم بازار کار به خلقیات، روحیات و عاداتی نیازمند است که میانسالگی سنتی چندان با آن سنخیت ندارد و این کار را برای مهاجرت در این سنین دشوارتر از گذشته میکند.
در دو قسمت بعد به نقش خانواده و خود فرد میانساله در موفقیت یا شکست پروسهی مهاجرت میپردازیم.
مطالب مفید دیگر
تله حفظ استانداردهای زندگی – دومین تله بر سر راه مهاجران
تله حفظ استانداردهای زندگی lifestyle trap از تلههای جدیدتر سر راه تازهواردان است و بندهای پنجگانهاش، موفقیت مهاجر را به خطر میاندازند.
تله مشاغل بخور و نمیر – اولین تله بر سر راه مهاجران
تله مشاغل بخور و نمیر Survival Jobs Trap یکی از دامهای بر سر راه مهاجران است. با اجتناب از این تله از سابقه حرفهای خود محافظت میکنیم.
چرا فیلیپینیها موفقترین مهاجران در بازار کار کانادا هستند؟ و چگونه از آنها بیاموزیم؟
فیلیپینیها خود را در بازار کار کانادا از سایر مهاجران مجزا کردهاند. نرخ بیکاری آنها از همه مهاجران و متولدان کانادایی کمتر است. اما چطور؟
مهاجرت در میانسالگی – مهاجر حرف اول را میزند!
در مهاجرت و میزان موفقیت و یا عدم موفقیت آن، قطعا حرف اول را شخصیت خود مهاجر میزند اما آیا این برای مهاجران در همه سنین به یک میزان است؟