تله مشاغل بخور و نمیر Survival Jobs Trap یکی از فراگیرترین دامهایی است که بر سر مهاجران به ویژه تازهواردان قرار دارد. آگاهی از این تله کمک میکند که تصمیمات شغلی بهتری بگیریم و از سالها تجارب و آگاهیهای خود بهتر محافظت کنیم.
مشاغل بخور و نمیر چگونه مشاغلی هستند؟
مشاغل بخور و نمیر یا برای بقا survival jobs به آن دسته از مشاغل گفته میشود که افراد صرفا به منظور تامین حداقلهای زندگی به آنها مشغول میشوند و معمولا دریافتهای حداقلی minimum payment را هم به دست میآورند. اغلب این مشاغل به صورت فصلی، پارهوقت و در ساعاتی که شاغلان معمولی کمتر به کار و فعالیت مشغول هستند یعنی ساعات پایانی روز، کار شبانه و یا در تعطیلات آخر هفته انجام میشوند اما میتوانند حالت تماموقت، دائمی و روزانه هم داشته باشند.
مشاغل بخور و نمیر طیف گستردهای دارند. بعضا ممکن است با کلیت مشاغل کم درآمد یا وضعیت paycheck to paycheck که در آن شاغلان بدون داشتن پسانداز و تثبیت شغلی، فقط به اندازهی کفایت هزینههای ضروری ماهانه، درآمد دارند اشتباه گرفته شوند. شاید بهترین جنبهی ممیزه میان مشاغل بخور و نمیر با سایر موارد مشابه این باشد که در مشاغل بخور و نمیر، افراد در زمینهی تخصصی خود فعالیت نمیکنند.
مثلا یک مهندس عمران مهاجر که در فعالیت ساختمانسازی به عنوان کارگر روزمزد با حداقل دریافت مشغول بکار میشود در حال انجام یک کار برای بقاست. اما کارگر سادهی بدون تحصیلات که سالهاست در همان فیلد مشغول انجام کارهایی با حداقل نیاز به تخصص است در این گروه قرار نمیگیرد.
از همین نمونه آشکار میشود که عموما این مشاغل و عناوین شغلی نیستند که به تنهایی برچسب «بخور و نمیر» به آنها تعلق میگیرد بلکه ترکیب «شاغل و شغل» است که چنین مشاغلی را متمایز میکند. شغلی که برای یک نفر بخور و نمیر است چه بسا انتخاب فرد دیگری در مسیر حرفهایاش باشد. مثلا فعالیت به عنوان cashier در یک فروشگاه زنجیرهای برای فردی که میخواهد در بخش retail برای خودش یک career شغلی بسازد، صرفا یکی از مراحل رشد و پیشرفت است.
معمولا افرادی که دورهی طولانی را تحت فشار مالی بودهاند، بیکار ماندهاند و یا ذخایر مالی آنها رو به اتمام باشد بیشتر در معرض گیرافتادن در این تله هستند.
چرا انجام کارهای بخور و نمیر یا برای بقا لازم است؟
نباید از عنوان این مشاغل چنین برداشت کرد که مهاجران نباید به چنین فعالیتهایی مشغول شوند. برعکس، به چند دلیل بهتر است که به عنوان مهاجر تازهوارد در اولین فرصت به این مشاغل بپردازیم:
- نیاز به کسب تجربه کانادایی و آشنایی با فرهنگ کاری و قوانین،
- آشنایی با افراد و تقویت شبکهی شغلی networking،
- کسب درآمد و حفظ اندوختههای محدودی که مهاجر با خودش همراه دارد،
- تغییر الگوهای رفتاری و فکری و اولویت دادن کاریابی بر حفظ ظواهر و کلیشههای فرهنگی،
- حفظ مهارتها و آمادگیهای حرفهای و ذهنی خصوصا وقتیکه برای اشتغال در حرفهی تخصصی خود – مثلا به دلیل نیاز به دریافت مجوز – نیازمند زمانی طولانیتر و صبر و انتظار هستیم.
به یک معنا، مشاغل بخور و نمیر به مهاجر کمک میکنند که ارتباط جدیدی با بازار کار کشور تازهاش برقرار کند. و همچنین چون ورزشکاری که در یک دوران پیش از مسابقه باید همچنان عضلاتش را قوی نگه دارد، این مشاغل جلوی تبعات منفی دوری از کار و بیکاری را میگیرند.
البته ایدهآل عملی این است که مهاجران آنقدر در کشور خودشان از جنبههای گوناگون، آمادگی کسب کرده باشند که بتوانند در کشور جدید از همان شغل حرفهای خود و یا نهایتا یکی – دو پله پایینتر اما در همان فیلد و در کمترین زمان ممکن شروع به کار کنند.
تله مشاغل بخور و نمیر چه تلهای است؟
اشتغال در این نوع مشاغل باید جنبهی موقتی و محدود داشته باشد پس هر زمان که این شروط، موقتی و محدود بودن، رعایت نشوند، باید احساس خطر کرد.
معمولا افرادی که دورهی طولانی را تحت فشار مالی بودهاند، بیکار ماندهاند و یا ذخایر مالی آنها رو به اتمام باشد بیشتر در معرض گیرافتادن در این تله هستند. در این صورت افراد با پیشنهاد مشاغل تماموقت و یا دو شغل پارهوقت که زمانی معادل و یا حتی بیشتر از تماموقت را در هفته شامل شود، درآمد قابل توجهی به دست میآورند.
توجه داشته باشید که نرخ حداقل دستمزد در اکثر استانهای کانادا به گونهای تنظیم شده که در صورت اشتغال تماموقت (35 تا 44 ساعت در هفته) و مدیریت مقتصدانه زندگی، کفاف مخارج را میدهد. اگر یک زوج به این نوع کارها مشغول باشند، حتی درآمد آنها به گونهای افزایش مییابد که میتوانند گشایشهای مالی را احساس کنند. همین آنها را تشویق میکند ساعات بیشتر و زمانی طولانیتر به این مشاغل ادامه دهند.
چرا این تله خطرناک است؟
توضیحات بالا ممکن است این پرسش را پدید آورد که اگر واقعا اینطور باشد، چرا باید از عنوان «تله» برای این وضعیت استفاده کرد؟ شاید بهتر است در گام اول از خود بپرسیم برای چه هدفی مهاجرت کردهایم؟ در زمانهی حاضر که بسیاری از مهاجران ایرانی بیشتر در اندیشهی «خروج» هستند تا «آغاز» مسیری جدید و استفاده از فرصتهای فراوانی که میتواند برای آنها فراهم باشد، تاثیر این تله شدیدتر است.
همانطور که بیان شد در ابتدا این نوع مشاغل احساسی از تثبیت و آرامش پدید میآورند اما به مرور و زمانیکه نیازهای اولیه تامین شود، نارضایتی از محیط شغلی و عدم تناسب میان کارهای بخور و نمیر با سوابق شغلی و تحصیلی افراد میتواند بسیار آزاردهنده باشد. بخش بزرگی از نارضایتی نیروی کار مهاجر در سالهای بعدی از همین عدم تناسبها ناشی میشود.
این مسئله زمانی تشدید میشود که فرد در محیطهای کاری که افرادی با سطح تحصیلات و فرهنگ کاری کاملا متفاوتی اکثریت دارند، مشغول بکار باشد. اگر امکان رشد شغلی فراهم نباشد و سطح درآمد هم فرصت ارتقا کیفیت زندگی را تامین نکند، این نارضایتی از وضعیت موجود بیشتر و بیشتر میشود.
البته مشاغل بخور و نمیر همیشه در محدودهی حداقل دستمزد نیستند. مهندس یا پزشکی که به رانندگی تاکسی و یا اتوبوس مشغول است، درآمدی چه بسا بیشتر دارد اما نوع نگاه و ارتباطش با آن شغلی است که آنرا در مقولهی survival قرار میدهد.
باید به یاد داشته باشیم که بسته به سن و سالی که زندگی در کانادا را آغاز میکنیم، مسیر شغلی پیش روی ما ممکن است 3-4 دهه طول بکشد. چنین زمانی اگر به درستی مدیریت و پیموده نشود میتواند با حجم عظیمی از نارضایتی و عدم خشنودی همراه شود که علاوه بر خود مهاجر، اطرافیان او بخصوص اعضا خانوادهاش را هم آزار دهد.
هر چقدر فاصلهی میان تجربه شغل بخور و نمیر با گذشتهی شغلی و تحصیلی و همچنین اعتبار اجتماعی پیشین فرد مهاجر بیشتر باشد، این عدم رضایت میتواند ابعاد گستردهتری پیدا کند. اگر در این میان یکی از زوجین بتواند به مسیر شغلی حرفهای خود بازگردد و دیگری نتواند، حتی این احساس شدیدتر هم خواهد بود و میتواند به اختلاف میان زوجین منجر شود.
مثلا فرض کنید که یک پزشک متخصص و همسر پرستارش مهاجرت کردهاند. فرد پزشک به دلیل مشکلات در انجام آزمونها و ضعف زبانی مجبور میشود پس از مدتی به مشاغل بخور و نمیر و یا مشابه آن بپردازد درحالیکه همسرش در فرصت کوتاهتری وارد فیلد تخصصی خود میشود و لایسنس میگیرد. چهار- پنج سال بعد، آن پزشک همچنان درگیر مشاغلی که چندان نمیپسندد و درحالیکه پاسپورت کاناداییاش را گرفته چه بسا تصمیم به بازگشت میگیرد. درحالیکه همسرش کاملا در رشته خود تثبیت شده، حقوق بسیار خوبی دارد و حتی برای رشد شغلی و دسترسی به مدارج بالاتر شغلی ظرف پنج تا ده سال بعد برای خودش برنامهریزی کرده و اصلا تمایلی به بازگشت ندارد. در این سناریو که مشابه آن بارها و بارها در میان مهاجران اتفاق افتاده، تلهی مشاغل برای بقا نه فقط خود پزشک سابق، بلکه به نوعی دیگر سایر اعضا خانوادهاش را هم درگیر و متاثر میکند.
از بزرگترین آثار مخرب این نوع مشاغل وقتی طولانیمدت میشوند، ایجاد گپهای شغلی و دور کردن متقاضی از زمینهی اصلی شغلی است. حساب کنید یک متخصص کامپیوتر در کانادا 3-4 سال از فیلد شغلیاش دور باشد. چنین کسی بسیاری از مهارتهای شغلیاش را از دست میدهد و یا حداقل اینکه قدرت رقابتپذیریاش با افراد شاغل در آن فیلد به طور محسوسی کاهش مییابد. در نتیجه کارفرمای کانادایی هم به راحتی حاضر نخواهد بود او را استخدام کند.
همینجاست که نفس تله بودن این نوع مشاغل تشدید میشود. یعنی اگر در ابتدا آن جذابیتهای شغل – درآمد مطمئن و پیوسته – باشند که مهاجر را به خودش جذب کرده بود، پس از مدتی آنچنان تاثیراتش را بر وضعیت شغلی و رزومهی فرد میگذارد که خروج از تله را دشوار میکند.
چطور در تله مشاغل بخور و نمیر نیافتیم؟
اولین تمرکز مای مهاجر باید بر این باشد که درون این تله نیافتیم. باید مجددا یادآوری کنم که اشتغال به چنین مشاغلی با درون تلهی آنها نیافتادن دو مقولهی متفاوت است. مشاغل پارهوقت و محدود وقتی با کنترل و برنامه باشند میتوانند مزایای بسیار هم داشته باشند از جمله افزودن تجربهی کانادایی و یافتن رفرنس کانادایی برای شغل بعدی!
در کنار و یا شاید حتی پیش از این، باید تلاش ما تمرکز بر آمادگی کامل و ورود با برنامه به کانادا باشد. کسی که صرفا از ایران خارج میشود – حالا چه در قالب مهاجر یا ویزای تحصیلی و یا اشکال دیگر – هیچ ایدهای برای فردای بعد از ورود ندارد اما یک فرد آماده میتواند تا حدود زیادی، مسیر آیندهی خود را در کنترل و مدیریت خود نگه دارد. به همین دلیل است که فیلیپینیها موفقترین مهاجران در بازار کار هستند.
نکته مهم دیگر این است که در زمان اشتغال به این نوع مشاغل، تصمیماتی که خروج از آنها را دشوار میسازد نگیریم! مثلا به فرض هر دو زوج در این نوع مشاغل استخدام شدهاند و فعلا درآمد خوبی دارند. حالا اگر به جای اینکه وقت و انرژی و سرمایههای خود را صرف ارتقا شغلی و قرار گرفتن در فیلد حرفهای مناسب قرار دهند، در فکر لیز یا فاینسس خودرو و یافتن مکان زندگی با استایل بالاتر و خرید مبلمان قسطی و تغییر دکور منزل باشند، مرتبا دست و پای خود را بیشتر در تارهای این تور درگیر خواهند کرد.
چطور از تله مشاغل بخور و نمیر خلاص شویم؟
به هر حال گاهی وضعیتی پیش میآید که به دلیل شرایط ما، اشتغال عمیقتر به این نوع کارها لازم و ضروری میشود. گاهی هم غفلت ما سبب میشود که بعد از مدتی به خودمان بیاییم و احساس کنیم که در دام افتادهایم و دیگر نمیتوانیم ادامه دهیم. در هرحال بسته به وضعیت شغلی – تحصیلی سابق معمولا 2-3 راه برای خروج از تله پیش پای ما قرار دارد.
یک راه، بازتعریف مسیر فعلی است. کاری که در ابتدا از سر اضطرار یا بیدقتی صرفا یک شغل بخور و نمیر برای ما بود میتواند در یک roadmap جدید، به مرحلهای از مراحل پیشرفت ما تبدیل شود. در این فرض باید از خود بپرسیم که آن مسیر شغلی چیست؟ چقدر علاقه داریم آنرا بپیماییم؟ چه الزامات و ضرورتهایی نیاز دارد؟ و نهایتا ما را به کجا خواهد رساند؟ با یک نگاه واقعبینانه میتوانیم این مسیر را ادامه دهیم و در واقع یک تغییر فیلد شغلی بر مبنای کاری که به آن مشغول هستیم را برای خود رقم بزنیم.
راه دیگر بازگشت به مسیر شغلی قبلی در مراحلی پایینتر است. مثلا اگر به عنوان یک مهاجر تازهوارد قبلا باید 1-2 پلهی حرفهای عقب میرفتیم تا در فیلد شغلی خود وارد شویم حالا باید خیلی بیشتر این کار را انجام دهیم. حتی ممکن است بسته به وضعیت رشته حرفهای پیشین در کانادا – اینکه رگولیتد هست و یا نه و مسیر دریافت لایسنس آن چقدر طول میکشد. – این بازگشت به عقب به نوعی تغییر محدودتر فیلد شغلی باشد. یک مهندس سختافزار کامپیوتر که به مشاغل help-desk نیازمند به دیپلم کالج مشغول میشود یا پرستاری که به جای RN شدن برای RPN شدن اقدام میکند مثالهایی از این مسیر دوم است.
این افراد ممکن است در ادامه مسیر حرفهای جدید خود و پس از اینکه مجددا به کلیت آن فیلد شغلی بازگشتند برای رسیدن به مرتبههای شغلی متناسبتر با گذشتهی خود و حتی گذر از آنها اقدام کنند و یا بسته به سن و سال و سایر شرایط تصمیم بگیرند که در همان مرتبههای فعلی ادامه دهند. در این حالت درست است که شاید به وضعیت ایدهآل نرسیده باشند اما حضور در فیلد شغلی مرتبط – خصوصا که کیفیت امکانات و محیطهای کاری در کانادا معمولا از ایران بالاتر است. – سبب میشود که به سطحی از رضایتمندی دست یابند و با بحرانهای وضعیتی که تداوم حضور در تلهی مشاغل بخور و نمیر به وجود میآورد روبرو نشوند.
یک مسیر دیگر هم ادامه تحصیل است. بهویژه اگر مدت زمانی که فرد از فیلد حرفهای خود دور بوده طولانی شده باشد – معمولا 5 سال یا بیشتر – چنین امری اجتناب ناپذیر به نظر میرسد. در این حالت ممکن است فرد تصمیم بگیرد که بسته به وضعیت و میزان آمادگیاش، در همان رشتهی حرفهای خود و یا رشتهای تکمیلی در همان فیلد، و یا رشتهای که به آن مربوط است و یا اساسا در یک فیلد دیگر آغاز مسیر کند.
مثلا در همان نمونهی مهندس کامپیوتر، ممکن است که فرد در یک دورهی postgraduate کالج ثبت نام کند و یا در یک bootcamp مشهور و معتبر و یا برود رشته e-commerce بخواند و اطلاعات و معلومات کامپیوتریاش را در کنار دانشهای جدیدی که در حوزههای مالی و بیزینس به دست میآورد قرار دهد و یا اصلا مسیر تحصیلی کاملا جدیدی را آغاز کند.
چهار یادآوری مهم
یادآوری اول اینکه هر یک از این راهها و مسیرها میتواند به نتایجی بسیار متفاوت ختم شود و به همین دلیل لازم است با دقت و هوشیاری و بدون درغلطیدن در احساسات و یا مد و یا مشاوره افراد غیرحرفهای، مسیر تحصیلی انتخاب شود. میتوانید در این زمینه و یا سایر موارد مرتبط با انتخاب فیلد شغلی و یا آمادگی برای بازار کار از ما مشاوره تخصصی بگیرید.
یادآوری بعدی اینکه هر یک از دو راه قبلی یعنی ادامه دادن در همان مسیر شغل بخور و نمیر اما با یک roadmap شغلی جدید و یا بازگشت به مراحل پایینتری از فعالیت حرفهای پیشین هم میتوانند در مرحلهای از مراحل پیشرفت شغلی، به ادامه تحصیل – راهحل سوم – نیاز داشته باشند. در واقع، ادامه تحصیل به اشکال مختلف و در سطوح متفاوت میتواند در هر پیشرفت حرفهای نیاز باشد. تنها مهم است که دانسته و بر اساس برنامه و نیاز واقعی انجام شود.
یادآوری دیگر اینکه مشاغل برای بقا میتوانند حالت تماموقت و طولانیتری پیدا کنند اگر اعضا خانواده و زوجین برنامه روشن و مشخصی داشته باشند. مثلا اگر یکی از زوجین با چنین اشتغالی، هزینههای خانواده را تامین کند تا دیگری بتواند لایسنس بگیرد و مسیر حرفهایاش را آغاز کند و در این نوبت، فرد دیگر فرصت ادامه تحصیل یا پیگیری اهداف حرفهای را پیدا کند. البته اگر طرفین با آمادگیهای کامل از همان ایران، وارد کانادا شوند تحمیل به انجام چنین برنامههای پرهزینهای که امکان تاخیر و یا شکست در آنها میرود نیاز نمیشوند.
یادآوری آخر اینکه مهارتهای زبانی در این میان نقش بسیار مهمی ایفا میکنند. اگر برای آنها چارهای اندیشیده نشده باشد، بسیاری از راههای پیشنهادی غیرعملی میشوند. در این حالت، اولویت اول باید گذر از محدودیت و تلهی زبانی باشد. البته اگر زوجین به توصیه پیشین ما عمل کنند و در همان ایران، نه تنها زمانآموزی بلکه زندگی با زبان را تجربه کنند، بسیاری از موانع احتمالی از سر راهشان برداشته خواهد شد.
جمعبندی
از میان تلههای متعددی که بر سر راه مهاجران گسترده است، تله مشاغل بخور و نمیر یکی از فراگیرترین و پردامنهترینهاست. این تله – که نباید آنرا با اشتغال پارهوقت، محدود و برنامهریزی شده در مشاغل بخور و نمیر اشتباه گرفت – در کوتاهمدت با رفع نیازهای مهاجران دارای درآمد و یا اندوخته اندک، بسیار جذاب به نظر میرسد. اما در درازمدت با تاثیر منفی بر تجربهی اشتغال و از بین بردن پشتوانههای تحصیلی و حرفهای مهاجر، کیفیت زندگی در مهاجرت را به شدت متاثر میکند و میتواند بر روابط زوجین هم اثرات مخرب باقی بگذارد. باید از طریق آمادگی پیشینی و یا پیگیری راه حلهای برنامهریزی شدهی پسینی، از درافتادن در این تله اجتناب کرد و یا هر چه سریعتر از آن خارج شد.