در سالهای اخیر آموزش و فراگیری علوم انسانی و اجتماعی و هنر در ایران یکی از مسائل مناقشهبرانگیز بوده است. حکومت تا بالاترین سطوح تصمیمگیری به دلایل مختلفی نسبت به این دسته از رشتهها حساس بوده است و گروههایی از جامعه، بهویژه در میان تحصیلکردهها هم در مقابل، مخالفتهای خود را با تصمیمات حکومتی ابراز کردهاند. بحث من در اینجا ورود به این مناقشه و ارزیابی علل و دلایل هر یک نیست. قطعا افراد بسیار مستعدتری از هر دو طرف وجود دارند که بتوانند در یک فضای نقد و تحلیل و گفتگو و بهدور از عصبیت، پرخاشگری و تهمتزنی به روشن شدن ابعاد بحث کمک کنند. من میخواهم در اینجا به این بحث از زاویهی مهاجرت بپردازم.
شکی نیست که تعداد قابل توجهی از جوانانی که امروز در یکی از رشتههای حوزه علوم انسانی اعم از زبانشناسی، فلسفه، ادبیات، الهیات، جامعهشناسی، روانشناسی، اقتصاد و …در حال تحصیل در یکی از دانشگاههای دولتی، آزاد، پیام نور و…هستند همزمان به مهاجرت هم فکر میکنند. چه بسا تعدادی از آنها به دنبال ساز و کار ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر چون کارشناسی ارشد و دکترا هستند و امید دارند که این تحصیلات راهی برای ورود آنها به سرزمینهای دیگر باز کند. سخن این است که این امید تا حد زیادی غیرواقعی، اگر نگوییم کاملا واهی است و کاریابی موفق و مهاجرت دانشجویان علوم انسانی تا چه میزان و به چه شکلی عملی است.
به دلایل متعددی که شرح و بحث آن در اینجا به درازا میکشد رشتههای علوم انسانی آخرین حوزههای شغلی هستند که کشورهای جهان اول نیازمند مهاجران برای تامین خلاهای آنها هستند.
مشکلات کاریابی و مهاجرت دانشجویان علوم انسانی و اجتماعی
- بخشی به دلیل ماهیت اکثر این رشتهها و وابستگی شدید آنها به زبان و فرهنگ آن کشورهاست که عملا در مقایسه با رشتههای فنی یا علوم پایه، مهاجران هیچ مزیتی در آنها نسبت به ساکنان آن کشورها ندارند؛
- برخی به دلیل کم دردسرتر و آسانتر بودن تحصیل و اشتغال در این رشتهها برای ساکنان این کشورهاست که راه به دست و پای مهاجران نمیدهد. به هر حال نظیر هر جای دیگر جهان، یک متخصص جامعهشناسی یا علم اقتصاد خیلی کمتر از یک مهندس راه و ساختمان یا نفت باید مشقت و دشواری تحمل کند! چه در تحصیل و چه در یک عمر اشتغال. اصلا یک دلیل اینکه الان دو-سوم دانشجویان ایرانی در این رشتهها تحصیل میکنند -آماری که بعید میدانم بتوان در هیچ کشور پیشرفتهای یافت!- همین نکته باشد؛
- دلیل دیگر این است که اصولا بازار این رشتهها و نیاز به آنها به هر حال محدودیت دارد و چون تامین نیرو در آنها آسانتر، سریعتر و ارزانتر است – به عنوان مثال مقایسه کنید میان هزینهها و دشواریهای تامین نیروی انسانی در دکترای جامعهشناسی با متخصص جراحی مغز- کشورهای جهان اول در این حوزهها خیلی احساس کمبود نمیکنند و
- ابزارهای فنی و تکنولوژیکی و از جمله اینترنت –مثلا در آزمونهای روانشناسی یا ابزارهای مالی-اقتصادی یا بانکداری و…- هم تا حد زیادی، نیاز به بسیاری از حوزههای مرتبط را کاهش داده است. اتفاقی که هنوز در بسیاری از رشتههای شغلی حوزه بهداشت و درمان یا فنی-حرفهای بهوقوع نپیوسته است. اگرچه تغییرات در آن رشتهها هم به تدریج در حال آغاز شدن است.
جمعبندی همه این نکات این است که دانشآموختگان رشتههای علوم انسانی خیلی بیش از بقیه رشتهها در دههی آینده در موضوع مهاجرت با دشواری روبرو خواهند شد و شانس مهاجرت از طریق علوم انسانی بسیار پایین است. کافی است که به همین لیستهایی که در اغلب کشورها در مورد نیروهای مورد نیاز منتشر میشود نگاهی بیاندازیم و ببینیم که مثلا رشتههایی چون اقتصاد، فلسفه، زبانشناسی یا الهیات در آنها چه جایگاهی دارند. حتی وضعیت رشتههایی چون جامعهشناسی و روانشناسی هم که هراز چند گاهی در این فهرستها دیده میشوند هیچگاه به خوبی رشتههای حوزههای دیگر نبوده است. تکلیف رشتههای هنری هم که روشن است.
چه باید کرد؟
اول، اگر در یکی از رشتههای علوم انسانی آغاز به تحصیل کردهاید توصیه میکنم قبل از هر چیز در مورد وضعیت شغلی آن رشته در کشورهای مهاجرپذیر مطالعه کنید. ببینید الان نرخ اشتغال در آنها چه میزان است و پیشبینی دهه آینده در مورد نیاز به این رشتهها چقدر است. همچنین ببینید که قرار است چه میزان از این نیاز از طریق مهاجران تامین شود و چه میزان از طریق دانشآموختگان خود این کشورها. معمولا همه کشورهای پیشرفته دارای چنین مطالعات، آمارها و پیشبینیهایی هستند؛
دوم، اگر به رشته خود چندان علاقهمند نیستید و آن را از باب اینکه باید یک درسی بخوانید انتخاب کردهاید-بهویژه اگر به مهاجرت از طریق علوم انسانی فکر میکنید- الان زمان آن است که جلوی ضرر را بگیرید. بهترین کار این است که از طریق متدها و روشهای تغییر زمینه شغلی-تحصیلی career change رشتههای شغلی-تحصیلی که با علایق و مهارتهای لذتبخش enjoyable skills شما هماهنگی بیشتری دارند را شناسایی کرده و سپس بر اساس نیازهای بازار کار کشورهایی چون کانادا، استرالیا، نیوزلند و…یکی را گزینش کنید و در آن ادامه تحصیل دهید. روشهای مختلفی برای شناسایی آن رشتهها وجود دارد که یکی از بهترین آنها روش مشق هفت داستان است که پیشتر معرفی کردهایم. ما در «زندگی حقیقی در کانادا» آمادگی داریم که در زمینه انتخاب رشته شغلی-تحصیلی جدید، شما را یاری دهیم.
سوم، اجازه ندهید که پیشداوریها یا باورهای نادرستی که در ایران در زمینه تحصیل و ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر وجود دارد شما را گمراه کند. اگر شما به رشتهای چون بهیاری یا برقکاری یا نجاری یا جوشکاری حرفهای علاقه دارید میتوانید در کمتر از دو سال در آنها تحصیل کنید و در کمتر از 4-5 سال در آن به مهارتهای قابل توجه و جذاب برای کشورهای مهاجرپذیر دست یابید. یعنی معادل همان زمانی که مثلا وقف اتمام رشتهی زبان و ادبیات ایتالیایی میکنید! حتی اگر مهاجرت هم نکنید مطمئن باشید بهعنوان یک جوشکار حرفهای و در مقایسه با بسیاری از رشتههای حوزه علوم انسانی، فرصتهای بیشتر و بسیار پردرآمدتری در همان ایران انتظار شما را میکشد. کدام کار عاقلانهتر است؟
چهارم، اما اگر به رشته خود بهشدت علاقه دارید و این رشته هم هر چند با دشواری، میتواند فرصتهایی برای شما فراهم آورد –نمونه همان مثال جامعهشناسی- در ایام تحصیل ببینید که کدام جنبههای این رشته میتواند شانس شما را در آینده برای کاریابی موفق افزایش دهد. مثلا اگر بتوانید روی جنبههای فنیتری چون انواع روشهای تحقیق کمی و کیفی متمرکز شوید و یا کار با نرمافزارهای آماری را بیاموزید یا مهارتهای خود را در انواع فنون مصاحبه و برقراری ارتباط با مردم تقویت کنید، همه اینها مهارتهایی هستند که در رشتههای متعدد دیگری هم بکار میآیند و اگر در خود جامعهشناسی کاری یافت نشد، میتوان از آنها فرصتهایی برای کاریابی در رشتههایی چون منابع انسانی human resource یا بیزینس یا خدمات به مشتری costumer service یا بازاریابی marketing و تحقیق بازار market research و نظایر اینها یافت؛
و البته همه اینها یک اما و اگر اصلی دارد و آن اینکه در زمان تحصیل بهخاطر داشته باشیم که اینهمه زمان، هزینه و انرژی را صرف میکنیم تا برای آینده خود رشته شغلی مناسبی دست و پا کنیم (و اگر تمایل داریم مهاجرت کنیم). قرار نیست تا آخر عمر همیشه یک دانشجو بمانیم و فقط از این مقطع به آن مقطع یا از این رشته به آن رشته در آمد و شد باشیم.
پرسش: اگر من کسی باشم که شدیدا به ادبیات ایتالیایی علاقهمند است و بخواهم در بازار کار موفق باشم چه باید بکنم؟
خوب دوست عزیز! چیزهای دیگری هم مثل مطالعه شخصی self-study یا self-learning را برای همین موارد گذاشتهاید. این یک برداشت نادرست در میان بسیاری از ماست که فکر میکنیم برای یادگیری هر چیزی باید حتما سراغ فضاهای آکادمیک و تحصیلات تکمیلی تماموقت رفت. افراد زیادی در همین کشورهای غربی هستند که تمام عمرشان و در کنار کار و زندگی عادی در حال فراگیری دانش یا مهارتی جدید هستند بدون آنکه بهطور دائم در این مدرسه و آن مدرسه ثبت نام کنند. و حتی اگر چنین کاری لازم باشد، یکی از اهداف و کاربردهای تحصیلات آنلاین و پارهوقت و نظایر اینها هم همین است. به شرطیکه قبل از آن به این جمعبندی رسیده باشیم که قرار است زندگیمان را از چه طریقی تامین کنیم و برای آن برنامهریزی روشن داشته باشیم و تحصیل را صرفا ابزاری برای افزایش مدرک و افتخارات اینچنینی نبینیم.
مقالهای دربارهی مشاغل برتر کانادا در سال 2015 را در اینجا و فهرست 100 شغل برتر کانادا در سال 2015 به انتخاب نشریهی Canadian Business را اینجا ببینید.