مهاجرت در میان‌سالگی – خانواده چه می‌گوید؟ - زندگی حقیقی در کانادا
مهاجرت در میان‌سالگی خانواده

مهاجرت در میان‌سالگی – خانواده چه می‌گوید؟

مهاجرت در میان‌سالگی در میان اعضا خانواده چه بازتابی دارد؟ بحث از آن چقدر اهمیت دارد؟ آیا تفاوت معناداری میان نقش اعضای خانواده در میزان موفقیت مهاجرت در میان‌سالگی با دیگر سن و سال‌ها وجود دارد؟

در قسمت اول این مجموعه به نگاه اداره مهاجرت کانادا و در دومی به نگاه کارفرمایان کانادایی به مهاجرت در میان‌سالگی پرداختیم که اولی نه‌چندان مثبت و دومی نسبتا مثبت بود اما در هر دو جزییاتی مطرح است که برای آگاهی از آنها مطالعه‌ی متن کامل نوشته‌ها را توصیه می‌کنیم.

حال ببینیم نقش خانواده در مهاجرت در میان‌سالگی چه میزان اهمیت دارد.

چرا نظر اعضا خانواده در مهاجرت در میان‌سالگی مهم است؟

مهاجران جوان‌تر عموما یا فردی مهاجرت می‌کنند و یا در قالب زوج‌های هماهنگ‌ که آرزوها، اهداف و نگاه‌های مشترکی نسبت به پیشرفت و آینده دارند؛ عمدتا در ابتدای راه هستند و چیز زیادی هم برای از دست دادن ندارند پس خطر‌پذیر هستند، انرژی و توان بیشتری برای هماهنگی با تغییرات دارند و جذابیت‌های زندگی‌های متفاوت در غرب هم عمدتا برای‌شان بیشتر است. در مجموع مهاجرت برای اکثر آنها یک انتخاب مطبوع و با آغوش باز است. این گروه از مهاجران عموما فرزندانی ندارند یا یکی – دو فرزند آنها در سنینی نیستند که نقشی تعیین‌کننده در موفقیت یا عدم موفقیت مهاجرت داشته باشند.

تقریبا هیچ‌کدام از این مشخصات برای میان‌سالگان صادق نیست. نه تنها همان‌طور که در مقاله‌ی اول مطرح کردیم آنها باید هزینه‌های فراوان‌تری در زمینه‌های رفاهی، آسایشی، اعتباری و اجتماعی نسبت به مهاجران جوان‌تر پرداخت کنند بلکه رسیدن به یک نگاه واحد در مورد مهاجرت و تبعات خوب و بد آن در میان زن و شوهر و میان آنها با فرزندان آسان نیست. فرزندان هم خیلی وقت‌ها در سن و سالی هستند که در مورد تصمیمات والدین‌شان عکس‌العمل‌های مختلف و گاه متضاد نشان می‌دهند و خلق و خو و رفتار آنها خصوصا در سنین نوجوانی یا ابتدای جوانی که از نظر شخصیتی در اوج تلاطم‌ و تغییر قرار دارند می‌تواند بر کل فرآیند مهاجرت تاثیرگذار باشد. کم نبوده که حتی ارتباط‌های عاطفی و عاشقانه میان یک نوجوان/جوان در دبیرستان یا پس از آن بر نحوه‌ی ارتباط با والدینش در پروسه‌ی آمادگی برای مهاجرت تاثیر گذاشته و منجر به تصمیمات عجولانه یا منفعلانه یا پرخاش‌گرایانه شده است.

نه خودتان چنین فکر کنید و نه در ذهن دیگر اعضا خانواده چنین بیاندازید که «همه چیز خیلی راحت و سریع خواهد بود!»

چه باید کرد؟

پیش از همه یک مهاجر میان‌ساله باید بپذیرد که مهاجرت یک امر فردی نیست. برای هیچ خانواده‌ای چنین نیست و حتی جوانترها هم باید بدانند اختلاف میان زوج‌ها یکی از مهم‌ترین عوامل عدم موفقیت مهاجرت است اما این موضوع برای میان‌سالگان به مراتب مهم‌تر است. اگر چه دولت کانادا بر روی یک نفر به عنوان متقاضی اصلی main applicant تمرکز می‌کند تا ساده‌تر بتواند به وضعیت تقاضای مهاجرت یا پناهندگی رسیدگی کند اما خود متقاضی اصلی باید بداند که تمامی اعضا خانواده‌اش «متقاضیان اصلی» مهاجرت هستند و نقش هیچ‌کس بیشتر یا کمتر از بقیه نیست. بر این اساس توصیه می‌شود:

  • از همان اولین مراحل تصمیم‌گیری، موضوع مهاجرت را با دیگر اعضا خانواده درمیان بگذارید و به یک تصمیم واحد برسید. قاعدتا اگر سن بچه‌ها کم باشد یا شما به دلایلی مصلحت ندانید که خبر تمایل‌تان به مهاجرت منتشر شود ممکن است این صلاح و مشاورت را به تاخیر بیاندازید اما در مورد همسر یا فرزندان بزرگتر، پوشاندن مطلب و عدم دعوت آنها به موضوعی چنین حساس و مهم که بر زندگی تک تک آنها تاثیرات بعضا غیرقابل بازگشتی خواهد گذاشت به نفع کل فرآیند مهاجرت نیست.
  • اجازه دهید همه‌ی اعضا خانواده در فرآیند آماده‌سازی نقش ایفا کنند. این همراهی از موارد مهمی چون آمادگی‌های زبانی آغاز می‌شود و می‌تواند در مورد گردآوری اطلاعات، اندیشه در مورد رویارویی با موانع و مشکلات احتمالی و حتی صرفه‌جویی در هزینه‌ها و کسب درآمد بیشتر شامل شود. مهاجرت را عمیقا به یک فعالیت خانوادگی و تیمی تبدیل کنید که هر کس آرزوها، علایق و اهدافش را با آن عجین کند. این بار بر روی شانه‌های افراد متعدد، سبک‌تر خواهد شد. هم قبل از ورود به کشور جدید و هم در سال‌های اولیه مهاجرت که حداکثر فشار به مهاجران وارد می‌شود.
  • بخشی از فرآیند همراهی جمعی به این است که ببینید کدامیک از اعضا خانواده از نظر سیاست‌های اداره مهاجرت کانادا در وضعیت بهتری قرار دارد تا به عنوان متقاضی اصلی تقاضا بدهد. مثلا اگر اختلاف سنی زن و شوهر به گونه‌ای است که زن می‌تواند از امتیاز سنی خوبی برخوردار باشد و در عین حال سابقه‌ی شغلی و تحصیلی مناسبی هم دارد چرا وی متقاضی اصلی نشود؟ در این حالت باز این وظیفه‌ی سایر اعضا خصوصا شوهر است که چنان تقسیم وظیفه کنند که زن احساس نکند همه‌ی بار آمادگی بر دوش او افتاده است. باز باید تکرار کرد که همه‌ خصوصا زن و شوهر در حکم متقاضی اصلی هستند و کسی نمی‌تواند پایش را کنار بکشد یا به‌صرف پرداخت هزینه‌ها فکر کند که مسئولیتش تمام شده است!
  • نه خودتان چنین فکر کنید و نه در ذهن دیگر اعضا خانواده چنین بیاندازید که «همه چیز خیلی راحت و سریع خواهد بود!» و هرکس می‌تواند هر جور که تا الآن زندگی و رفتار می‌کرده به آن ادامه دهد. مواردی چون «حفظ استانداردها و راحتی‌های زندگی فعلی در کشور جدید» یا نگاهی خیلی توریستی و لوکس به زندگی در مهاجرت از بزرگ‌ترین تله‌هایی است که مهاجران خصوصا افرادی با وضعیت درآمدی و پایگاه اجتماعی بالا در آن می‌افتند. به جای اینها باید واقع‌بینانه به این موضوع بپردازید که چگونه می‌توانید با یک برنامه‌ریزی و مدیریت مالی – انگیزشی خوب، بر دشواری‌های سال‌های اولیه چیره شوید و مسیر موفقیت و جاافتادگی را با سرعت بیشتری طی کنید.

آیا مهاجرت در میان‌سالگی بهترین تصمیم برای خانواده است؟

شاید عجیب باشد اما گاهی ممکن است جمع‌بندی این باشد که به جای گشودن پرونده‌ی مهاجرتی برای متقاضی میان‌ساله بهتر است سرمایه‌گذاری روی مهاجرت آسان‌تر فرزندان باشد. دو سناریو را در نظر بگیرید:

اگر از موقعیتی که نگارنده به مقوله‌ی مهاجران نگاه می‌کند و شاهد صدها مهاجرت پرهزینه‌ی ناموفق یا نیمه‌کاره یا شکست‌خورده بوده که هزینه‌های مهاجرت‌شان بعضا خیلی بیش از هزینه‌های مالی، به ازهم‌گسیختگی خانوادگی منجر شده بوده است به این سناریوی دوم با دقت و توجه بیشتری بنگرند

در اولی یک پزشک متبحر یا استاد دانشگاه 50 – 55 ساله تصمیم به مهاجرت می‌گیرد. وضعیت شغلی و حرفه‌ایش به خطر می‌افتد و یا اینکه به دلیل عدم تمرکز موثر بر آن دچار وقفه و تزلزل می‌شود. ممکن است یک زندگی الاکلنگی پیدا کند که به‌طور مرتب بین وطن و کشوری که به آن مهاجرت کرده در حرکت و آمد و شد است. زندگی خانوادگی‌اش دچار چالش می‌شود چون هزینه‌ها سر به فلک می‌زند اما او باید حتما استانداردهای زندگی را در هر دو کشور نظیر هم حفظ کند چون (شاید به غلط) فکر می‌کند اگر همکاران یا مشتریان سابقش او یا هسر یا فرزندانش را در وضعیت دیگری ببینند حس بسیار ناخوشآیندی به او دست خواهد داد و الی آخر. چنین مهاجری احتمالا نه در کانادا چندان موفق خواهد بود و نه در ایران. مگر اینکه روش دیگری در پیش بگیرد که موضوع بحث جداگانه‌ای است.

در سناریوی دوم همان فرد متخصص را در حالتی ببینید که فرزندی در سال‌های پایانی دبیرستان یا دانشگاه را به کانادا فرستاده است. تلاش می‌کند که حداقل‌های زندگی و تحصیل (و نه یک زندگی خیلی مرفه و لوکس که سبب تنبلی و بدآموزی فرزندش بشود) را برایش فراهم آورد. از همان آغاز تحصیلات، او را یاری می‌کند که از طریق مراکز مشاوره‌ای چون زندگی حقیقی در کانادا مسیر شغلی درست و معتبری را بیابد و برای کاریابی، جستجوهای حرفه‌ای و موثرتری داشته باشد یا اینکه به فرزندش کمک می‌کند که کسب و کاری را راه‌اندازی کند.

موفقیت در کار یا اداره کسب و کار به فرزندش کمک می‌کند که زودتر شرایط اقدام برای مهاجرت را کسب و برای آن اقدام کند. برخلاف خودش که احتمالا تعداد محدودی برنامه‌ی مهاجرتی با شرایطی دشوار برایش فراهم است فرزندش از وضعیت امتیازی به مراتب بهتری برخوردار است با جهانی پیشرو که به او و آینده‌اش لبخند می‌زند.

در عین حال برخلاف سناریوی اول که احتمال دارد این فرزند چون باری بر دوش عمل کند و چه بسا مانعی برای موفقیت خودش باشد، در دومی ناگزیر است تلاش و پشتکار خود را بکار بگیرد و یک مهاجر موفق و کارآزموده بار بیاید. او حالا امکان دارد از طریق برنامه‌ی اسپانسرشیپ والدین، قهرمان میان‌ساله‌ی ما را هم به عنوان مهاجر به کشور جدید ببرد.

این فرآیند شاید بیش از یک دهه به‌طول بیانجامد اما فرد میان‌ساله این شانس را دارد که به زندگی موفق و کم‌چالش‌تر خودش در همان وطنش ادامه دهد در عین اینکه از طریق ویزای توریستی و برای دیدار فرزند یا فرزندانش، پای و پایگاهی در کشور جدید هم داشته باشد، سر فرصت و بدون اضطراب و تشویش فرصت‌های سرمایه‌گذاری و شغلی را هم ارزیابی کند و نهایتا دیرتر (شاید حتی برای سال‌های بازنشستگی) اما با آرامش و برنامه‌ریزی بهتر به کشور جدید بیاید.

شاید این سناریوی دوم برای بسیاری از متقاضیان میان‌ساله مهاجرت در ایران امروز که فکر می‌کنند تحمل هر لحظه بیشتر ماندشان در ایران غیرممکن‌ به نظر می‌رسد زیاد جذاب نباشد اما اگر از موقعیتی که نگارنده به مقوله‌ی مهاجران (و به‌ویژه در اینجا، میان‌سالگان) نگاه می‌کند و شاهد صدها مهاجرت پرهزینه‌ی ناموفق یا نیمه‌کاره یا شکست‌خورده بوده که هزینه‌های مهاجرت‌شان بعضا خیلی بیش از هزینه‌های مالی، به ازهم‌گسیختگی خانوادگی منجر شده بوده است به این سناریوی دوم با دقت و توجه بیشتری بنگرند احتمالا با من هم‌رای خواهند شد که بعضی وقت‌ها این کار دوم بهتر است.

معنای این سخنان این نیست که همه‌ی مهاجران میان‌ساله باید این روش را در پیش بگیرند. انتخاب هر روشی به وضعیت شغلی، تحصیلی، اخلاقی/روحی، خانوادگی و انتظاری مهاجران بستگی دارد که در آخرین بخش از این مجموعه به نقش و تاثیر آنها خواهد پرداخت.

مطالب خواندنی دیگر

پیمایش به بالا